پارت 13 خواهر اینوسکه
گشادیو گذاشتم کنار🥹
ویو نصفه شب
شب بود و من دوباره خوابم نمیبرد
به بابام فکر میکردم که چرا این کارا رو میکنه که یهو ی صدایی شنیدم
رفتم بیرون کهدیدم تانجیرو بیدار شده توآشپز خونه ست
ایمی:اوه تانجیرو تویی؟ترسیدم
تانجیرو:نترس منم
میخواستم برم آب بخورم که پاشد رفت برام آب اورد
ایمی:ممنون
داشتم میرفتم تو اتاقکه یهو چسبوندم به دیوار
تانجیرو:فردا کارت دارم زور بیدار شو
بعد شروع کرد به بو.سیدن ل.بام
(گفته بودم تانجیرو پاک نیست😔)
ایمی:(سرخ شده)
تانجیرو:حالا برو بخواب شب بخیر
سریع دویدم و رفتم خوابیدم
ویو فردا
اینوسکه:هی ایمی پاشو دیگه
تانجیرو:ایمی بیدار شو(آروم)
ایمی:بیدارم(از جاش پرید)
تانحیرو:صبح بخیر ( ◝‿◜ )
ایمی:صبح بخیر (๑♡⌓♡๑)
تانحیرو:آماده شو کارت دارم(از اون بلخند های آرامش بخش خودش)
ایمی:با..باشه
بعد آماده شدم و با تانجیرو رفتیم
ایمی:تانجیرو داریم کجا میریم؟
تانجیرو:داریم میریم یکی و بندازیم زندان
ایمی:منظورت چیه؟ ◖⚆ᴥ⚆◗
بزارمتون تو خماری؟
ویو نصفه شب
شب بود و من دوباره خوابم نمیبرد
به بابام فکر میکردم که چرا این کارا رو میکنه که یهو ی صدایی شنیدم
رفتم بیرون کهدیدم تانجیرو بیدار شده توآشپز خونه ست
ایمی:اوه تانجیرو تویی؟ترسیدم
تانجیرو:نترس منم
میخواستم برم آب بخورم که پاشد رفت برام آب اورد
ایمی:ممنون
داشتم میرفتم تو اتاقکه یهو چسبوندم به دیوار
تانجیرو:فردا کارت دارم زور بیدار شو
بعد شروع کرد به بو.سیدن ل.بام
(گفته بودم تانجیرو پاک نیست😔)
ایمی:(سرخ شده)
تانجیرو:حالا برو بخواب شب بخیر
سریع دویدم و رفتم خوابیدم
ویو فردا
اینوسکه:هی ایمی پاشو دیگه
تانجیرو:ایمی بیدار شو(آروم)
ایمی:بیدارم(از جاش پرید)
تانحیرو:صبح بخیر ( ◝‿◜ )
ایمی:صبح بخیر (๑♡⌓♡๑)
تانحیرو:آماده شو کارت دارم(از اون بلخند های آرامش بخش خودش)
ایمی:با..باشه
بعد آماده شدم و با تانجیرو رفتیم
ایمی:تانجیرو داریم کجا میریم؟
تانجیرو:داریم میریم یکی و بندازیم زندان
ایمی:منظورت چیه؟ ◖⚆ᴥ⚆◗
بزارمتون تو خماری؟
۲.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.