دوراهی عشق پارت 3
از زبان ا/ت
که وارد یک کوچه شدم فکر کردم که این طوری گمم میکنه که جونگ کوک با تمام سرعت پیچید جلوم پام رو گذاشتم روی ترمز جونگ کوک پیاده شد اومد سمت ماشینم و در راننده رو باز کرد ...
جونگ کوک : به به ببین کی این جاست
ا/ت : چی میخوای
جونگ کوک : تو رو
ا/ت : چرا دست از سرم بر نمی داری
جونگ کوک : چرا همچین فکری کردی ا/ت تو مال منی
ا/ت : نخیر هم من مال تهیونگم
جونگ کوک : اه اون مضاحم..... تو واقعا اون رو دوست داری ؟
ا/ت : هرچی باشه اون لیاقتش از تو بیشتره
جونگ کوک : خیلی رو اعضابی 😠
دستم رو گرفت و کشوندم بردم توی ماشین خودش
ا/ ت: هی چی کار میکنی ولم کن
جونگ کوک : خفه شو
ا/ت : داری منو کجا میبری ....... با تو ام
جونگ کوک : ( با داد) گفتم ساکت شو
جونگ کوک دستش رو برد بلا و زد توی گوشم گریم گرفته بود زدم زیر گریه
ا/ت : هق هق هق
جونگ کوک : صدات رو نشنوم وگرنه همین جا دفنت میکنم
بعد از چند دقیقه رسیدید به یک ویلای بزرگ .......
که وارد یک کوچه شدم فکر کردم که این طوری گمم میکنه که جونگ کوک با تمام سرعت پیچید جلوم پام رو گذاشتم روی ترمز جونگ کوک پیاده شد اومد سمت ماشینم و در راننده رو باز کرد ...
جونگ کوک : به به ببین کی این جاست
ا/ت : چی میخوای
جونگ کوک : تو رو
ا/ت : چرا دست از سرم بر نمی داری
جونگ کوک : چرا همچین فکری کردی ا/ت تو مال منی
ا/ت : نخیر هم من مال تهیونگم
جونگ کوک : اه اون مضاحم..... تو واقعا اون رو دوست داری ؟
ا/ت : هرچی باشه اون لیاقتش از تو بیشتره
جونگ کوک : خیلی رو اعضابی 😠
دستم رو گرفت و کشوندم بردم توی ماشین خودش
ا/ ت: هی چی کار میکنی ولم کن
جونگ کوک : خفه شو
ا/ت : داری منو کجا میبری ....... با تو ام
جونگ کوک : ( با داد) گفتم ساکت شو
جونگ کوک دستش رو برد بلا و زد توی گوشم گریم گرفته بود زدم زیر گریه
ا/ت : هق هق هق
جونگ کوک : صدات رو نشنوم وگرنه همین جا دفنت میکنم
بعد از چند دقیقه رسیدید به یک ویلای بزرگ .......
۶۳۰.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.