ازدواج اجباری پارت 2
بردن بالا شب بود من خیلی خسته بودم و دلم تنهایی میخواست برا همین به تهیونگ گفتم: من میتونم برم بخوابم؟ تهیونگ: عام اره برو. ات: اتاقم کجاست؟ تهیونگ: بیا بالا تا بگم. ات: چشم. تهیونگ: درواقع اتاقت نه اتاقمون این اتاق اولیه اتاق منو و توعه بقیش ممنوعه حق نداری بری. ات: اااام نمیشه جدا باشه. تهیونگ: نه گمشو برو بخواب دیگه مگه خوابت نمیومد. ات: هوی با من درست حرف بزن. تهیونگ: خب پرو هم که هستی الان نشونت میدم. ویو ات: بزور بردتم تو اتاق لباسامو دراور(منحرف نشین😂) مونده بودم با یه نیم تنه و شورت کالباسی رنگ. تهیونگ: الان اون بدن بی عیب و نقص تو نقاشی میکنم. ویو ات: با کمربند کتکم میزد انقدر کتکم زده بود تمام بدن خونی و کبود. ات: غلط کردم توروخدا نزن اییییییی. تهیونگ: ببند دهنتو این میشه برات درس عبرت(فک کنم عبرت رو اشتباه نوشتم😂)ات: اییییییییی، انقدر زده بودتم که بی هوش شدم. تهیونگ: هوی هرزه پاشو ای بابا، خدمتکاررر. خدمتکار: بله قربان. تهیونگ: زنگ بزن دکتر. خدمتکار: چشم. تهیونگ ویو: دکتر اومد معاینش کرد پرسیدم که چی شد؟ دکتر: اسیب دیدگی هاش زیاده بدنشون خیلی.
شرط ها:
10 لایک
5 کامنت
شرط ها:
10 لایک
5 کامنت
۱۹.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.