وقتی جایزه بهترین آیدل رو میبری و لباست خیلی بازه...
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
نویسنده: @avaehegrj9
"ویو ا.ت راوی"
تو با هیونجین ی هفته ای میشد که قهر بودی و دلیلشم خیلی مسخره بود،شاید برای هیونجین مسخره بود ولی برای تو نه!
دعوا سر این بود که چرا بهت توجه نمیکنه و همش سرکار! خوب حق داشتی توام به توجه نیاز داشتی بخاطر همین باهاش قهر بودی.
.
.
.
رو صندلی نشستی به اجرا گروه اخر نگاه کردی وقتی تموم شد گروه اخر هم سرجاش نشست که لیدر مغروشون لیلی رو به تو گفت:مطمئن باش میبازی(با پوزخند)
و توام در جواب با پوزخند گفتی
×اوه...واقعا مگه میشه گروه Tulip دو بار ببازه؟(گروه لیلی)
÷تو...
میخواست حرف بزنه که حرفش با حرف هم گروهیش قط شد.
=بیا الان شروع میشه
÷اوففف..تو...بعدا به حسابت میرسم
×منتظرت میمونم(پوزخند)
که با عصبانیت رفت پیش هم گروهیش نشست
که مکنه ای گروهتون گفت:افرین کارت عالی بود
×من که کاری نکردم فقط دهنش رو بستم
×داره شروع میشه
مجری میکرفون رو به دهنش نزدیک کرد برگه ای که دستش بود رو جلوی چشماش گرفت شروع به حرف زدن کرد.
^خوب جایزه بهترین ایدل میرسه به....
^هوانگ ا.تتتت
با اسمت همه شروع به دست زدن کردن که نورافکن ها به سمت تو اومد از جات بلد شدی دوربینا به سمتت گرفته شدن میتونستی قیافه عصبی لیلی رو ببینی به سمت مجری رفتی و تعظیمی کردی جایزه رو به دست گرفتی به دوربینا نگاه کردی.
نگاهی زیاد سنگینی روبه تو بود چون لباست زیادی باز بود! میکرفون دست گرفتی شروع به صحبت کردی.
×ااا...واقعا از همتون ممنونم مخصوصا...از لیدر گروهمون و...دوست پسرم که تا اینجا همراه ام بودن
بعدا از صحبت دوباره همه دست زدن تشویقت کردن کمی خم شدی تعظمیی به تماشاچی ها و مجری کردی و دوباره سر جات نشستی
.
.
.
بعد چند ساعت طولانی به سمت اتاق میکاپ رفتی تا ارایشت رو پاک کنی همینطور که داشتی ارایشت رو پاک میکردی صدا در اومد فکر کردی یکی از میکاپ ارتیست ها یا استف ها باشن
توام در جواب بهشون گفتی
×بله؟
جوابی نشنیدی پس دوباره بیخال شدی ولی دوباره صدای در اومد با کلافگی از صندی بلند شدی به سمت در رفتی در رو باز کردی تا در باز شد شخصی به داخل اومد در رو بست و فقل کرد لباش رو لبات گذاشت مک های عمیقی ازشون میگرفت که تو رو در همین حین به سمت مبلی که گوشه ی اتاق بود همراهی کرد.
خیلی محکم میبوسیدت که با مشت اورم به سینه اش میزدی تا ولت کنه فقط چند دقیقه برای اکسیژن ازت جدا شد با نفس نفس زنان گفتی:هیون..جین..تو اینجا..چیکار میک...
با قرار گرفتن انگشت اشاره اش به لبت ساکت موندی
-هیسسس...تنها چیزی میخوام بشنوم اسمم میونه ناله هات بیب تو رو هل داد که افتادی رو مبل که دوباره لبتو بوسید و....(دیگه به ما ربطی نداره😂📿)
نویسنده: @avaehegrj9
"ویو ا.ت راوی"
تو با هیونجین ی هفته ای میشد که قهر بودی و دلیلشم خیلی مسخره بود،شاید برای هیونجین مسخره بود ولی برای تو نه!
دعوا سر این بود که چرا بهت توجه نمیکنه و همش سرکار! خوب حق داشتی توام به توجه نیاز داشتی بخاطر همین باهاش قهر بودی.
.
.
.
رو صندلی نشستی به اجرا گروه اخر نگاه کردی وقتی تموم شد گروه اخر هم سرجاش نشست که لیدر مغروشون لیلی رو به تو گفت:مطمئن باش میبازی(با پوزخند)
و توام در جواب با پوزخند گفتی
×اوه...واقعا مگه میشه گروه Tulip دو بار ببازه؟(گروه لیلی)
÷تو...
میخواست حرف بزنه که حرفش با حرف هم گروهیش قط شد.
=بیا الان شروع میشه
÷اوففف..تو...بعدا به حسابت میرسم
×منتظرت میمونم(پوزخند)
که با عصبانیت رفت پیش هم گروهیش نشست
که مکنه ای گروهتون گفت:افرین کارت عالی بود
×من که کاری نکردم فقط دهنش رو بستم
×داره شروع میشه
مجری میکرفون رو به دهنش نزدیک کرد برگه ای که دستش بود رو جلوی چشماش گرفت شروع به حرف زدن کرد.
^خوب جایزه بهترین ایدل میرسه به....
^هوانگ ا.تتتت
با اسمت همه شروع به دست زدن کردن که نورافکن ها به سمت تو اومد از جات بلد شدی دوربینا به سمتت گرفته شدن میتونستی قیافه عصبی لیلی رو ببینی به سمت مجری رفتی و تعظیمی کردی جایزه رو به دست گرفتی به دوربینا نگاه کردی.
نگاهی زیاد سنگینی روبه تو بود چون لباست زیادی باز بود! میکرفون دست گرفتی شروع به صحبت کردی.
×ااا...واقعا از همتون ممنونم مخصوصا...از لیدر گروهمون و...دوست پسرم که تا اینجا همراه ام بودن
بعدا از صحبت دوباره همه دست زدن تشویقت کردن کمی خم شدی تعظمیی به تماشاچی ها و مجری کردی و دوباره سر جات نشستی
.
.
.
بعد چند ساعت طولانی به سمت اتاق میکاپ رفتی تا ارایشت رو پاک کنی همینطور که داشتی ارایشت رو پاک میکردی صدا در اومد فکر کردی یکی از میکاپ ارتیست ها یا استف ها باشن
توام در جواب بهشون گفتی
×بله؟
جوابی نشنیدی پس دوباره بیخال شدی ولی دوباره صدای در اومد با کلافگی از صندی بلند شدی به سمت در رفتی در رو باز کردی تا در باز شد شخصی به داخل اومد در رو بست و فقل کرد لباش رو لبات گذاشت مک های عمیقی ازشون میگرفت که تو رو در همین حین به سمت مبلی که گوشه ی اتاق بود همراهی کرد.
خیلی محکم میبوسیدت که با مشت اورم به سینه اش میزدی تا ولت کنه فقط چند دقیقه برای اکسیژن ازت جدا شد با نفس نفس زنان گفتی:هیون..جین..تو اینجا..چیکار میک...
با قرار گرفتن انگشت اشاره اش به لبت ساکت موندی
-هیسسس...تنها چیزی میخوام بشنوم اسمم میونه ناله هات بیب تو رو هل داد که افتادی رو مبل که دوباره لبتو بوسید و....(دیگه به ما ربطی نداره😂📿)
۳۰.۶k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.