پارت ۲ قسمت دومش گیگیلی
پارت ۲ قسمت دومش گیگیلی
خودشو رو تخت اتاق فلیکس پرت کرد با وایب خوبی گفت
+بلاخره امتحانات تموم شدن
÷آره ولی خدا میدونه کجا قبول شیم
فلیکس درو باز کرد وارد اتاق شد
-هیونجین از روی تخت بلند شو میخوام بخوابم
هیونجین روی تخت میشینه میگه
+جا میشیم این همه روی این تخت دوتایی خوابیدم جا میشیم
و با دست به فلیکس اشاره میکنه بیاد کنارش هان زودتر فلیکس میره کنار هیونجین دراز میشه میگه
÷دیدی جا شدیم
فلیکس خنده ای میزنه روی صندلی جلو شون میشینه
"کدوم آدم میتونه اینقدر جذاب باشه چرا هر وقت نگاش میکنم قلبم درد میگیره "
با سوال هان از افکارش بیرون میاد
÷نظرتون چیه باهم بریم کمپ دور بزنیم یه مسافرت ریز میریم
+موافقم البته امیلی نمیاد
÷میومد هم نمیاوردیمش
-شما میخواین برین من باید برم دنبال کاری برای داشنگاه شرمنده
هیونجین از کنار هان بلند میشه سمت فلیکس میاد دستشو روی لپ های فلیکس میزاره میگه
+تنهایی اونم بدون تو فلیکس
-آره برین منم یبار دیگه میام
هیونجین دستشو میگیره لبخندی میزنه میگه
+من بدون تو هیجا نمیرم
÷هی وایستا هیونجین نکنه گی شدی من خبر ندارم با فلیکس خیلی راحت شدی از کلمه بیب لیکسی دوستشو میگیری بغلش میکنی هر کاری که دونفر باهم تو رابطه هستن رو انجام میدین نکنه خبر--
با داد فلیکس دهنش بسته میشه
-هاان هیونجین گی نیسته منم نیستم پس الکی هیچی نگو فهمیدی
هان آبرویی بالا میره گوشی شو برمیداره میگه
÷میرم با دوست پسرم حرف بزنم شما دوتا هم همینجا بشینین نگا هم کنید
وقتی هان بیرون میره فلیکس دست هیونجین از دست خودش آزاد میکنه روی تخت دراز میکشه
-خستم خیلی
هیونجین کنارش دراز میکشه سرشو روی آرنجش نگه میداره نگاه به فلیکس میکرد
فلیکس برمیگرده نگاهی به هیونجین که خیره بهش بود میکنه
-اگه یه روزی برم خارج برای--
+اصلا حرفشو نزن فلیکس نمیخوام تنها باشم
.
. برگردیم به چند ساعت پیش
×فلیکس باید بری فرانسه برای ادامه تحصیل حالا چه بخوای چه نخوای پسرم
-مامان من نمیخوام برم اصلا شابد قبو--
=بس کن فلیکس موندن اینجا برای تو خوب نیست فقط ۴ ساله
-بابا ۴ سال کمه هیونجین تنها
=هیونجین برات مهم یا ایندت
"معلومه هیونجین "
-من نمیخوام برم فرانسه بابا عمرا
×فایده ای نداره برات بلیط گرفتم هفته بعد بیاد بری فهمیدی حالا یه جوری به هیونجین بگو
.
.
زمان حال
+میدونی اگه بری من پیش کی باشم صبح شب
-هی هیونجین شوخی کردم من نمیرم
"آره "
هیونجین لبخندی میزنه دستشو نزدیک فلیکس میکنه بوسه آرومی روی پیشونیش میزاره میگه
+بهترین دوستمی هیچوقت نمیخوام ازت فاصله بگیرم
خودشو رو تخت اتاق فلیکس پرت کرد با وایب خوبی گفت
+بلاخره امتحانات تموم شدن
÷آره ولی خدا میدونه کجا قبول شیم
فلیکس درو باز کرد وارد اتاق شد
-هیونجین از روی تخت بلند شو میخوام بخوابم
هیونجین روی تخت میشینه میگه
+جا میشیم این همه روی این تخت دوتایی خوابیدم جا میشیم
و با دست به فلیکس اشاره میکنه بیاد کنارش هان زودتر فلیکس میره کنار هیونجین دراز میشه میگه
÷دیدی جا شدیم
فلیکس خنده ای میزنه روی صندلی جلو شون میشینه
"کدوم آدم میتونه اینقدر جذاب باشه چرا هر وقت نگاش میکنم قلبم درد میگیره "
با سوال هان از افکارش بیرون میاد
÷نظرتون چیه باهم بریم کمپ دور بزنیم یه مسافرت ریز میریم
+موافقم البته امیلی نمیاد
÷میومد هم نمیاوردیمش
-شما میخواین برین من باید برم دنبال کاری برای داشنگاه شرمنده
هیونجین از کنار هان بلند میشه سمت فلیکس میاد دستشو روی لپ های فلیکس میزاره میگه
+تنهایی اونم بدون تو فلیکس
-آره برین منم یبار دیگه میام
هیونجین دستشو میگیره لبخندی میزنه میگه
+من بدون تو هیجا نمیرم
÷هی وایستا هیونجین نکنه گی شدی من خبر ندارم با فلیکس خیلی راحت شدی از کلمه بیب لیکسی دوستشو میگیری بغلش میکنی هر کاری که دونفر باهم تو رابطه هستن رو انجام میدین نکنه خبر--
با داد فلیکس دهنش بسته میشه
-هاان هیونجین گی نیسته منم نیستم پس الکی هیچی نگو فهمیدی
هان آبرویی بالا میره گوشی شو برمیداره میگه
÷میرم با دوست پسرم حرف بزنم شما دوتا هم همینجا بشینین نگا هم کنید
وقتی هان بیرون میره فلیکس دست هیونجین از دست خودش آزاد میکنه روی تخت دراز میکشه
-خستم خیلی
هیونجین کنارش دراز میکشه سرشو روی آرنجش نگه میداره نگاه به فلیکس میکرد
فلیکس برمیگرده نگاهی به هیونجین که خیره بهش بود میکنه
-اگه یه روزی برم خارج برای--
+اصلا حرفشو نزن فلیکس نمیخوام تنها باشم
.
. برگردیم به چند ساعت پیش
×فلیکس باید بری فرانسه برای ادامه تحصیل حالا چه بخوای چه نخوای پسرم
-مامان من نمیخوام برم اصلا شابد قبو--
=بس کن فلیکس موندن اینجا برای تو خوب نیست فقط ۴ ساله
-بابا ۴ سال کمه هیونجین تنها
=هیونجین برات مهم یا ایندت
"معلومه هیونجین "
-من نمیخوام برم فرانسه بابا عمرا
×فایده ای نداره برات بلیط گرفتم هفته بعد بیاد بری فهمیدی حالا یه جوری به هیونجین بگو
.
.
زمان حال
+میدونی اگه بری من پیش کی باشم صبح شب
-هی هیونجین شوخی کردم من نمیرم
"آره "
هیونجین لبخندی میزنه دستشو نزدیک فلیکس میکنه بوسه آرومی روی پیشونیش میزاره میگه
+بهترین دوستمی هیچوقت نمیخوام ازت فاصله بگیرم
۲۳۲
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.