کم پیش میاد خوابی ببینم معمولا سالی یک بار نهایت یک خوابی
کم پیش میاد خوابی ببینم معمولا سالی یک بار نهایت یک خوابی ببینم به قول رفیقم انقدر روحت چاق و سنگین شده که نمیتونه تکون بده ولی خوابای من معمولا رنگی قشنگ میدیدم انگار بیدارم .
دو روز پیش خوابی دیدم که تو واقعیت از تفکر هر انسانی خارجه, توی کوه داشتم شهر رو تماشا میکردم که اهنگ گروه اسکوتر از اسمان شروع شد به پخش شدن که سرمو شروع کردم به تکون دادن به خدا گفتم بیسش کم که تو همین لحظه صدای غرشی در کنار اهنگها اومد تو دور دستها دیدم انفجاری مثل یک بمب اتمی رخ داد جنوب شهرم شهر دیگری در راست شهرم هم پس از ثانیه هایی شهر دیگری همون اتفاق افتاد قلبم به تپش افتاده بود که یک هو شهر خودم همون اتفاق نور وسیعی و زمین شروع کرد به لرزیدن اخر اهنگ ارواح زیادی دیدم که با رنج دارن زمین رو ترک میکنن .
عجیب ترین خوابی که دیدی رو بنویس.
http://uupload.ir/filelink/WUPc1m17McDY/zl5b_2.mp3
I go to sleep a little. I usually see a single one-year-old sleep, as if my friend has become so fat, that he can not move, but my sleep was usually beautiful, as if I were awake.
Two days ago, I saw that you were in the reality of every human being thinking in the mountains. I watched the city. The song of the Scooter's band started from the air. I began to play with my head. I said to God that it was not enough for you to shake the sound of that moment. I came across my hands. I saw the explosions like an atomic bomb. In the south of the city, another city on the right side of my city, after a few seconds, the same happened. My heart was striking, and a hometown of the same city began to experience the same great light and land. I saw a lot of ghosts shaking at the end of the day, leaving people who suffer from the earth. #دورگها
دو روز پیش خوابی دیدم که تو واقعیت از تفکر هر انسانی خارجه, توی کوه داشتم شهر رو تماشا میکردم که اهنگ گروه اسکوتر از اسمان شروع شد به پخش شدن که سرمو شروع کردم به تکون دادن به خدا گفتم بیسش کم که تو همین لحظه صدای غرشی در کنار اهنگها اومد تو دور دستها دیدم انفجاری مثل یک بمب اتمی رخ داد جنوب شهرم شهر دیگری در راست شهرم هم پس از ثانیه هایی شهر دیگری همون اتفاق افتاد قلبم به تپش افتاده بود که یک هو شهر خودم همون اتفاق نور وسیعی و زمین شروع کرد به لرزیدن اخر اهنگ ارواح زیادی دیدم که با رنج دارن زمین رو ترک میکنن .
عجیب ترین خوابی که دیدی رو بنویس.
http://uupload.ir/filelink/WUPc1m17McDY/zl5b_2.mp3
I go to sleep a little. I usually see a single one-year-old sleep, as if my friend has become so fat, that he can not move, but my sleep was usually beautiful, as if I were awake.
Two days ago, I saw that you were in the reality of every human being thinking in the mountains. I watched the city. The song of the Scooter's band started from the air. I began to play with my head. I said to God that it was not enough for you to shake the sound of that moment. I came across my hands. I saw the explosions like an atomic bomb. In the south of the city, another city on the right side of my city, after a few seconds, the same happened. My heart was striking, and a hometown of the same city began to experience the same great light and land. I saw a lot of ghosts shaking at the end of the day, leaving people who suffer from the earth. #دورگها
۸.۷k
۰۹ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.