وقتی که رئیسته و..
نفس عمیق کشیدی دستای لرزونتو بردی سمت در با انگشتای نحیفت به در ضربه های ریزی زدی با کلمات <بیا داخل> ناخودآگاه بدنت مثل آهن ربا به صداش جذب شد و وارد شدی اون از ماهم خوشگل تر بود اون صداش ، خودش هیچ چیزی توی اون نمیدیدی که کوچیک ترین نقصی داشته باشه استرس از یادت رفت طرز نگاه کردنت فرق کرده بود و مردمک چشمات بی نقصی چشماتو به نمایش میزاشت ضربان قلبت مثل آهنگی شده بود که فقط برای اون میزد ولی چه فایده اون صاحب داره یه صاحب سر سخت باید فقط نگاش میکردی و منتظر میموندی
جیمین:دیر کردی
ا.ت:عذرمیخوام گفته بودید برای تولد نامزدتون هدیه بگیرم برای همین حین برگشتن توی ترافیک گیر کردم
جیمین:نمیخوام این جملرو از زبون تو بشنوم ا.ت. نامزدم؟
ا.ت:ولی به طور رسمی نامزدتونه
با قدم های آهسته ولی محکم به سمت ا.ت رفت با هر قدم استرس میگرفتیو ضربان قلبت بالا میرفت میدونستی ممکنه عصبی شه ولی نمیخواستی از زیر واقعیت طفره بره وقتی که سمتت میومد توی چهرش احساس خاصی نبود همیشه اینجوری بود ، ولی همون چهره بدون کمترین نقص مثل یه گل زیبا بود ، بعد از اینکه فاصله بین ا.ت و جیمین کمتر شد جیمین به میز کارش تکیه کرد و دست ا.تو گرفت دستای گرمش باعث شد ریز بلرزی ولی حس آرامش بعدش طوری بود که انگار میتونی دست تو دستش پرواز بکنی
لایکش؟!
#چندپارتی
جیمین:دیر کردی
ا.ت:عذرمیخوام گفته بودید برای تولد نامزدتون هدیه بگیرم برای همین حین برگشتن توی ترافیک گیر کردم
جیمین:نمیخوام این جملرو از زبون تو بشنوم ا.ت. نامزدم؟
ا.ت:ولی به طور رسمی نامزدتونه
با قدم های آهسته ولی محکم به سمت ا.ت رفت با هر قدم استرس میگرفتیو ضربان قلبت بالا میرفت میدونستی ممکنه عصبی شه ولی نمیخواستی از زیر واقعیت طفره بره وقتی که سمتت میومد توی چهرش احساس خاصی نبود همیشه اینجوری بود ، ولی همون چهره بدون کمترین نقص مثل یه گل زیبا بود ، بعد از اینکه فاصله بین ا.ت و جیمین کمتر شد جیمین به میز کارش تکیه کرد و دست ا.تو گرفت دستای گرمش باعث شد ریز بلرزی ولی حس آرامش بعدش طوری بود که انگار میتونی دست تو دستش پرواز بکنی
لایکش؟!
#چندپارتی
۵.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.