مینی فیک : باز پرس مافیا ♧
ویو ات
صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم و نگاهی به ساعت انداختم اوومم ساعت ۶ صبحه وایی از تخت پاشدم تختم رو مرتب کردم و رفتم حموم بعد ۲۰ مین اومدم بیرون و نشستم رو صندلی موهام رو سشوار کشیدم و و بعد اتو کشیدم لباسم رو پوشیدم یه ضد افتاب رنگی زدم بای تینت لب و یه خط چشم کوتاه ابروهام رو شونه کردم و گوشیم و اینم رو تو کیفم گذاشتم رفتم سمت اشپزخونه و یه نون تست برداشتم روش نوتلا زدم و خوردم ساعت هفت و نیم بود سریع کفشام رو پوشیدم عطر وانیلی مو زدم با اوتوبوس رفتم به سمت شرکتی که توش کار میکنم ساعت 7:55 بود هوف نگاهی به نمای سنگای سفید شرکت انداختم و پا تند کردم به سمت اسانسور و دکمه ی طبقه ی 6 رو زدم وارد مجموعه شدم نگاهی به ساعت کردم که ساعت 8:00 رو نشون میداد به موقه رسیدم سلامی گفتم و پشت میز شکلاتی رنگم نشستم و کیفم رو اویزون کردم کنار صندلیم و شروع کردم به تایپ کردن که متوجه ی صدای خانم جانگ شدم : خانم لی
ات: بله خانم جانگ
خانم جانگ : رعیس کارتون داره
ات: اا الان میرم
به سمت اوتاق اقای چوی قدم برداشتم و نگاهی به در کرمی رنگ مقابلم انداختم و تقه ای به در زدم بعد از شنیدن صدای اقای چوی: بفرمایید ...... درو باز کردم و رفتم داخل
ات : با من کاری داشتید؟
چوی: اوه خانم لی بفرمایید بشینید
روی صندلی چرم مشکی رنگ نشستم
چوی : خب راستش ما یکسری عکس از یک گل ابی رنگ به اسم اسمرالدو یا حتی یک نمونه از این گل رو میخوایم تا شرکت مقام بین المللی بیار بین چند شرکت معتبر در کشور های چین ژاپن و تایوان
ات: خب من چه کاری از دستم بر میاد
چوی: خب این گل تو جنگل چانگیو وجود داره نزدیکی همین جا پیاده بری بش میرسی خب تو باید فردا به این جنکل بری این کا ر رو انجام بدی
ات: خ...خب چرا من
چوی : خب همه میگن این جنگل نفرین شده است و میترسن
ات: اما
چوی : درخواستم رو رد نکن حقوق این ماهت ۴ برابره و دو هفته مرخسی و مقامت بالا میره
ات: خب باشه
چوی : ممنون میتونی بری
ات: با اجازه
از اتاق اومدم بیرون و روی میز نشستم وایی میترسم کلافه سرم رو روی میزم گذاشتم
...............
از خستگی یه نودل خوردم و بعد روی تختم ولو شدم و به فردا فکر میکردم یعنی قراره چی بشه وای خدا خودت کمکم کن واایی
صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم و نگاهی به ساعت انداختم اوومم ساعت ۶ صبحه وایی از تخت پاشدم تختم رو مرتب کردم و رفتم حموم بعد ۲۰ مین اومدم بیرون و نشستم رو صندلی موهام رو سشوار کشیدم و و بعد اتو کشیدم لباسم رو پوشیدم یه ضد افتاب رنگی زدم بای تینت لب و یه خط چشم کوتاه ابروهام رو شونه کردم و گوشیم و اینم رو تو کیفم گذاشتم رفتم سمت اشپزخونه و یه نون تست برداشتم روش نوتلا زدم و خوردم ساعت هفت و نیم بود سریع کفشام رو پوشیدم عطر وانیلی مو زدم با اوتوبوس رفتم به سمت شرکتی که توش کار میکنم ساعت 7:55 بود هوف نگاهی به نمای سنگای سفید شرکت انداختم و پا تند کردم به سمت اسانسور و دکمه ی طبقه ی 6 رو زدم وارد مجموعه شدم نگاهی به ساعت کردم که ساعت 8:00 رو نشون میداد به موقه رسیدم سلامی گفتم و پشت میز شکلاتی رنگم نشستم و کیفم رو اویزون کردم کنار صندلیم و شروع کردم به تایپ کردن که متوجه ی صدای خانم جانگ شدم : خانم لی
ات: بله خانم جانگ
خانم جانگ : رعیس کارتون داره
ات: اا الان میرم
به سمت اوتاق اقای چوی قدم برداشتم و نگاهی به در کرمی رنگ مقابلم انداختم و تقه ای به در زدم بعد از شنیدن صدای اقای چوی: بفرمایید ...... درو باز کردم و رفتم داخل
ات : با من کاری داشتید؟
چوی: اوه خانم لی بفرمایید بشینید
روی صندلی چرم مشکی رنگ نشستم
چوی : خب راستش ما یکسری عکس از یک گل ابی رنگ به اسم اسمرالدو یا حتی یک نمونه از این گل رو میخوایم تا شرکت مقام بین المللی بیار بین چند شرکت معتبر در کشور های چین ژاپن و تایوان
ات: خب من چه کاری از دستم بر میاد
چوی: خب این گل تو جنگل چانگیو وجود داره نزدیکی همین جا پیاده بری بش میرسی خب تو باید فردا به این جنکل بری این کا ر رو انجام بدی
ات: خ...خب چرا من
چوی : خب همه میگن این جنگل نفرین شده است و میترسن
ات: اما
چوی : درخواستم رو رد نکن حقوق این ماهت ۴ برابره و دو هفته مرخسی و مقامت بالا میره
ات: خب باشه
چوی : ممنون میتونی بری
ات: با اجازه
از اتاق اومدم بیرون و روی میز نشستم وایی میترسم کلافه سرم رو روی میزم گذاشتم
...............
از خستگی یه نودل خوردم و بعد روی تختم ولو شدم و به فردا فکر میکردم یعنی قراره چی بشه وای خدا خودت کمکم کن واایی
۸.۲k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.