I wish I never saw it. (پارت 6)
جیمین: بشین
سریع نشستم قلبم تند تند میزد ازش خیلی میترسم
اجوما با جعبه کمک اولیه اومد جعبه رو باز کرد پومادی رو از توش در اورد ریخت رو دستم با دستش پخش کرد سوزش بدی گرفت دستمو کشیدم
ت ا: اییی
جیمین سرشو اورد بالا یه نگاه ترسناکی بهم انداخت دیگه چیزی نگفتم باندو پیچید دور دستم وقتی کارش تموم شد تو چشمام زل زد
جیمین: تا وقتی نگفتم دسته تو باز نمیکنی... فهمیدی؟
سرمو سریع به معنی باشه تکون دادم یه نگاه کلی بهم کرد تازه موقیتمو فهمیدم از خجالت داشتم اب میشدم
جیمین: بلند شو لباستو پوش
بلند شدم کمکم کرد لباس بپوشم
جیمین: بیرون منطزرم
رفت بیرون یه ارایش ملایم کردم رفتم بیرون جلوی در بود دستشو گرفتم باهم از پله ها پایین رفتیم باصدای کفش پاشنه بلندم همه نگاها سمت ما کشیده شد جیمین بعد اینکه منو به همه معرفی کرد
بدون اینکه چیزی بهش بگم رفتم سمت میز نوشیدنی عنواع مختلف نوشیدنی الکی غیر الکی رو میز بود ترجیه دادم بدون الکل باشه یه گیلاسی برداشتم میخواستم برم دست کسی رو پشتم احساس کردم فکر کردم جیمینه برگشتم سمتش یه پسر مو بور بود سریع
با چشم دنبال جیمین بودم وقتی دیدم چشماش کاسه خون بود خیلی ترسیدم از پسره فاصله گرفتم تا دستشو برداره بدون توجه بهش رفتم روی یه مبل دونفره ای خالی نشستم امیدوار بودم جیمین کاری باهام نکنه توی همین فکرا بودم بازم همون پسره اومد سمتم نشست کنارم
مرده: چیشد... یهو رفتی؟... ببین باید نازتو بخرم
ت ا: اقا لطفا برید اونور
مرده: چرا؟ من که جام خوبه مگه بده پیش یه عروسک بشینی
از عواقبش میترسیدم بلند شدم رفتم سمت جیمین همش تو دلم میگفتم خداکنه ندیده باشه پسره کنارم
نشسته بود کنارش وایسادم دستشو گذاشت رو کمرم
جیمین: چیزی شده عزیزم؟
ت ا: ن... نه چطور؟
سریع نشستم قلبم تند تند میزد ازش خیلی میترسم
اجوما با جعبه کمک اولیه اومد جعبه رو باز کرد پومادی رو از توش در اورد ریخت رو دستم با دستش پخش کرد سوزش بدی گرفت دستمو کشیدم
ت ا: اییی
جیمین سرشو اورد بالا یه نگاه ترسناکی بهم انداخت دیگه چیزی نگفتم باندو پیچید دور دستم وقتی کارش تموم شد تو چشمام زل زد
جیمین: تا وقتی نگفتم دسته تو باز نمیکنی... فهمیدی؟
سرمو سریع به معنی باشه تکون دادم یه نگاه کلی بهم کرد تازه موقیتمو فهمیدم از خجالت داشتم اب میشدم
جیمین: بلند شو لباستو پوش
بلند شدم کمکم کرد لباس بپوشم
جیمین: بیرون منطزرم
رفت بیرون یه ارایش ملایم کردم رفتم بیرون جلوی در بود دستشو گرفتم باهم از پله ها پایین رفتیم باصدای کفش پاشنه بلندم همه نگاها سمت ما کشیده شد جیمین بعد اینکه منو به همه معرفی کرد
بدون اینکه چیزی بهش بگم رفتم سمت میز نوشیدنی عنواع مختلف نوشیدنی الکی غیر الکی رو میز بود ترجیه دادم بدون الکل باشه یه گیلاسی برداشتم میخواستم برم دست کسی رو پشتم احساس کردم فکر کردم جیمینه برگشتم سمتش یه پسر مو بور بود سریع
با چشم دنبال جیمین بودم وقتی دیدم چشماش کاسه خون بود خیلی ترسیدم از پسره فاصله گرفتم تا دستشو برداره بدون توجه بهش رفتم روی یه مبل دونفره ای خالی نشستم امیدوار بودم جیمین کاری باهام نکنه توی همین فکرا بودم بازم همون پسره اومد سمتم نشست کنارم
مرده: چیشد... یهو رفتی؟... ببین باید نازتو بخرم
ت ا: اقا لطفا برید اونور
مرده: چرا؟ من که جام خوبه مگه بده پیش یه عروسک بشینی
از عواقبش میترسیدم بلند شدم رفتم سمت جیمین همش تو دلم میگفتم خداکنه ندیده باشه پسره کنارم
نشسته بود کنارش وایسادم دستشو گذاشت رو کمرم
جیمین: چیزی شده عزیزم؟
ت ا: ن... نه چطور؟
۱۶۸.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.