پارت ۱۷
پارت ۱۷
جنگل راز آلود
ویو صبح ساعت ۲
ات ویو
اینقد ذوق داشتم که تا ۵ صبح خوابم نبرد با صدای آلارم فاکی گوشی بیدار شدم...واییییییی ساعت ۲ ظهرههههه چرا بکجو بیدارم نکرد سرع زنگش زدم
مکالمه
ات:هیونگگگگگ چرااا بیدارم نکردی
بکجو:هیییی آروم باش باید میرفتم کافه امروز سفارشی داشتم
ات:باششش بای
بکجو:بای
پایان مکالمه
یادم اومد ساعت ۵ جیمین میاد دنبالم فقط ۳ ساعت وقت دارم سریع رفتم وان آماده کردم رفتم بعد ۳۰ مین اومدم و کارام رو کردم و لباس پوشیدم(پست بعد عکس میزارم)
ساعت ۴:۵۵ دقیقه بود صدای ماشین اومد رفتم دم در در عمارت رو باز کردم جیمین از روزای دیگه هم جذاب تر شده بود(عکس اونم همینطور، میزارم)
رفتم بوسش کردم گفتم
ات:نمیگی از من میدزدنت با این تیپ
جیمین:من مال توام بیب بعد همدیگه رو بوسیدیم
یکی از پشت گفت
ناشناش:هی ات میبینم که رفتی با یکی دیگه
رومو کردم اونور بله درسته سوهو بود اکسم دختر باز بی شرف
جیمین:شما کی باشی
سوهو:سوهو صاحب ات😏شما کی باشی؟
جیمین:من همسرشم...ات این یاروئه کیه؟
ات:دختر باز بی شرف...اکسمه
ات ویو
جیمین تا خورد زدش که بی هوش شد منم به بادیگاردا گفتم
ات:هی داک هو(بادیگاردش) این لاشه رو از جلو چشام خفه کن بنداز تو جنگل
داک هو:چشم خانم
ات:مم چاگیا
جیمین:بله
ات:مگه تو ورزشکاری؟؟؟؟
جیمین:اره...من کلای کُندو و نینجا و کاراته رفتم بوکسر هم هستم
ات:اوووو من نمی دونستم عجب شوهری دارم من
خوب دیگه بریم
جیمین:باشه
سوار شدیم و رفتیم عمارت اونا
ات ویو
عمارتشون ده برابر عمارت ما بود(عکس دوتا عمارت هم میزارم)
شرطا
۸ لایک
جنگل راز آلود
ویو صبح ساعت ۲
ات ویو
اینقد ذوق داشتم که تا ۵ صبح خوابم نبرد با صدای آلارم فاکی گوشی بیدار شدم...واییییییی ساعت ۲ ظهرههههه چرا بکجو بیدارم نکرد سرع زنگش زدم
مکالمه
ات:هیونگگگگگ چرااا بیدارم نکردی
بکجو:هیییی آروم باش باید میرفتم کافه امروز سفارشی داشتم
ات:باششش بای
بکجو:بای
پایان مکالمه
یادم اومد ساعت ۵ جیمین میاد دنبالم فقط ۳ ساعت وقت دارم سریع رفتم وان آماده کردم رفتم بعد ۳۰ مین اومدم و کارام رو کردم و لباس پوشیدم(پست بعد عکس میزارم)
ساعت ۴:۵۵ دقیقه بود صدای ماشین اومد رفتم دم در در عمارت رو باز کردم جیمین از روزای دیگه هم جذاب تر شده بود(عکس اونم همینطور، میزارم)
رفتم بوسش کردم گفتم
ات:نمیگی از من میدزدنت با این تیپ
جیمین:من مال توام بیب بعد همدیگه رو بوسیدیم
یکی از پشت گفت
ناشناش:هی ات میبینم که رفتی با یکی دیگه
رومو کردم اونور بله درسته سوهو بود اکسم دختر باز بی شرف
جیمین:شما کی باشی
سوهو:سوهو صاحب ات😏شما کی باشی؟
جیمین:من همسرشم...ات این یاروئه کیه؟
ات:دختر باز بی شرف...اکسمه
ات ویو
جیمین تا خورد زدش که بی هوش شد منم به بادیگاردا گفتم
ات:هی داک هو(بادیگاردش) این لاشه رو از جلو چشام خفه کن بنداز تو جنگل
داک هو:چشم خانم
ات:مم چاگیا
جیمین:بله
ات:مگه تو ورزشکاری؟؟؟؟
جیمین:اره...من کلای کُندو و نینجا و کاراته رفتم بوکسر هم هستم
ات:اوووو من نمی دونستم عجب شوهری دارم من
خوب دیگه بریم
جیمین:باشه
سوار شدیم و رفتیم عمارت اونا
ات ویو
عمارتشون ده برابر عمارت ما بود(عکس دوتا عمارت هم میزارم)
شرطا
۸ لایک
۳.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.