پارت ۱ سناریو ی دوست دارم زندگی کنم
یه چیزی رو از اول بگم سناریو خیلی دلخراشه
🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕
خون کل اتاق رو گرفته بود پسرک بدون توجه و حتی کمی وجدان در قبال خواهر خودش سرش رو به دوار میکوبید دخترک دیگه نایی نداشت نمیدونست چه گناهی کرده اون زمان فقط پنج سالش بود نمیدونست که مادرش داره کجا میره و نمیدونست رفتن اون چه اواقبی داره پسرک بلخره او رو ول کرد و با لبخند تحقیر امیزی رفت
دخترک کشون کشون به طرف وان رفت و اب رو باز کرد لباسش رو درورد و رفت تو وان داشت فکر میکرد میدونست که داره میمیره و درد زیادی داشت چشماش سیاهی رفت و پایان زندگیش رسید با خودش گفت زندگی تلخ بود نمیدونم گناهم چی بود و لبخند گرمی زد و گفت میدونم شما منو دوست نداشتین ولی من همیشه خواهر کوچو لوتون میمونم و به ارامی چشمانش را بست
ادامه دارد ...............
تو کامنتا بگین داداشاش کیان 😉
اگه حمایت کنین زود زود پارت میزارم 😊😉
اخه از اونیکی سناریو اسن حمایت نکردین🤕
لایک و نظر یادتون نره هاااااااا🤧
🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕
خون کل اتاق رو گرفته بود پسرک بدون توجه و حتی کمی وجدان در قبال خواهر خودش سرش رو به دوار میکوبید دخترک دیگه نایی نداشت نمیدونست چه گناهی کرده اون زمان فقط پنج سالش بود نمیدونست که مادرش داره کجا میره و نمیدونست رفتن اون چه اواقبی داره پسرک بلخره او رو ول کرد و با لبخند تحقیر امیزی رفت
دخترک کشون کشون به طرف وان رفت و اب رو باز کرد لباسش رو درورد و رفت تو وان داشت فکر میکرد میدونست که داره میمیره و درد زیادی داشت چشماش سیاهی رفت و پایان زندگیش رسید با خودش گفت زندگی تلخ بود نمیدونم گناهم چی بود و لبخند گرمی زد و گفت میدونم شما منو دوست نداشتین ولی من همیشه خواهر کوچو لوتون میمونم و به ارامی چشمانش را بست
ادامه دارد ...............
تو کامنتا بگین داداشاش کیان 😉
اگه حمایت کنین زود زود پارت میزارم 😊😉
اخه از اونیکی سناریو اسن حمایت نکردین🤕
لایک و نظر یادتون نره هاااااااا🤧
۸.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.