name:belief
part:36
(فلش بک به 16 سال پیش)
ا.ت مشغول خوردن بستنیش شد و سمت پذیرایی دویید .
اون بستنی رو بخاطر گرفتن نمره کامل از امتحانش گرفته بود.
این قاننونشون بود که هر کی ازمونش رو عالی بده بستنی میگیره.
ا.ت با دیدن مامانش لبخندی زد .
مامانش هم با لبخندی دو زانو روی زمین نشست و در گوش ا.ت گفت : خواهرت نمره اش چند شد؟
ا.ت شونه هاش رو بالا انداخت و لب زد : نمیدونم ..یادم نمیاد
مامانش با همون لبخند سری تکون داد و گونه ا.ت و بوسید.
ا.ت سمت پدرش رفت با دیدن سوریون که داشت بستنی میخورد با تعجب و چشای درشتش گفت : اونی؟؟؟...تو چرا بستنی میخوری؟؟؟
پدرش با کج کردن سرش سمت سوریون لبخندی زد و دستش رو روی سر سوریون 6 ساله کشید و لب زد : اونم کار خوبی کرده که بستنی گفته مگه نه سوریون؟
سوریون که میدونست نمره اش خوب نشده و پدرش الکی براش بستنی خریده لباش رو اویزون کرد
ا.ت سمت سوریون رفت و با خوشحالی بلند گفت : اونی تو هم نمره خوبی گرفتیی؟؟؟
سوریون نگاهی به پدرش که منتظر جواب سوریون بود کرد و اروم گفت : اره امتحانم خوب بوده.
.
.
.
.
(فلش بک به 16 سال پیش)
ا.ت مشغول خوردن بستنیش شد و سمت پذیرایی دویید .
اون بستنی رو بخاطر گرفتن نمره کامل از امتحانش گرفته بود.
این قاننونشون بود که هر کی ازمونش رو عالی بده بستنی میگیره.
ا.ت با دیدن مامانش لبخندی زد .
مامانش هم با لبخندی دو زانو روی زمین نشست و در گوش ا.ت گفت : خواهرت نمره اش چند شد؟
ا.ت شونه هاش رو بالا انداخت و لب زد : نمیدونم ..یادم نمیاد
مامانش با همون لبخند سری تکون داد و گونه ا.ت و بوسید.
ا.ت سمت پدرش رفت با دیدن سوریون که داشت بستنی میخورد با تعجب و چشای درشتش گفت : اونی؟؟؟...تو چرا بستنی میخوری؟؟؟
پدرش با کج کردن سرش سمت سوریون لبخندی زد و دستش رو روی سر سوریون 6 ساله کشید و لب زد : اونم کار خوبی کرده که بستنی گفته مگه نه سوریون؟
سوریون که میدونست نمره اش خوب نشده و پدرش الکی براش بستنی خریده لباش رو اویزون کرد
ا.ت سمت سوریون رفت و با خوشحالی بلند گفت : اونی تو هم نمره خوبی گرفتیی؟؟؟
سوریون نگاهی به پدرش که منتظر جواب سوریون بود کرد و اروم گفت : اره امتحانم خوب بوده.
.
.
.
.
۱۴.۲k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.