ازدواج اجباری دو مافیا p10
شب.......
بعد آرایشگاه یونگی اومد دنبالم و منو برد به محل برگذاری عروسی خیلی استرس داشتم تو اتاق انتظار منتظر بودم که بابام اومد تو دستمو گرفت منو برد همه برام داشتن دست میزدن اما فقط لیسا و ته و کوک حسم رو درک میکردن بابام دستم رو گذاشت تو دست یونگی عاقد شروع به حرف زدن کرد
عاقد :خانم جئون ا/ت آیا بنده وکیلم شمارا به عقد آقای مین یونگی در آورم
.......+
عاقد :خانم جئون برای بار دوم میگم آیا بنده وکیلم شما را به عقد آقای مین یونگی در آورم
+نههههههههههههههه ( ا/ت دویید سمت پشت بوم )
+بابابزرگ گفتم من نمیتونم با این مرد ازدواج کنم گفتم راه مرگ رو انتخاب میکنم نگفتم ( داد )
×~ا/ت تروخدا بیا پایین
+ته و لیسا شما رفیقای خیلی خوبی برام بودین ولی منو ببخشید
÷ا/ت داداشی تو به من قول دادی تروخدا نکن
+کوکی داداشی من نمیتونم تحمل کنم منو ببخش
_ ا/ت تروخدا این کارو نکن من عاشقتم من بدون تو میمیرم
+اما من دوست ندارم نمیخوام باهات ازدواج کنم
منو ببخش
( ا/ت خودش رو پرت کرد پایین )
م.ا/ت :دخترممممممممم ا/تتتتتتتتتتت
_ ا/ت عشقمممممممم
÷داداشییییییییییییی
_آمبولانس خبر کنید ا/ت بیدارشو تروخدا چشمات رو باز کن اگه چشاتو باز کنی قول میدم هرکاری بکنم که ازدواج نکنیم فقط چشاتو باز کن ( ا/ت رو بغل کرد و گریه میکرد )
پرش زمانی به بیمارستان.......
_ هی شما ( به خانواده ی خودش و خانواده ی ا/ت میگه ) شما چرا اینجایین ا/ت بخاطر شما خودکشی کرد عوضی ها گمشید عوضیااااا ( پسرا دارن به زور ارومش میکنن )
جیمین :یونگی آروم باش ا/ت حالش خوب میشه
_ اگه نشه چی من بدون اون میمیرم
( دکتر رو با علامت ! نشون میدم )
! :همراهان خانم جئون ا/ت
_ منم منم حالش چطوره
÷حال خواهرم خوبه میتونم ببینمش
! :ما هرکاری که میتونستیم کردیم اما خون ریزی خانم ا/ت خیلی زیاد بود متاسفم تسلیت میگم
_ چ.....چ....چی ا..ا/ت مرده نه نه نمیشه ا/ت نمیتونه منو تنها بذاره ا/ت من بهت دستور میدم بلند شی تروخدا بلندشو ( داد و گریه )
÷داداشی تو به من قول دادی نمیتونی بمیری نهههههههه ( داد و گریه )
خماری تا پارت بعد.......
حمایت فراموش نشه کیوتا 🩷🥹
بعد آرایشگاه یونگی اومد دنبالم و منو برد به محل برگذاری عروسی خیلی استرس داشتم تو اتاق انتظار منتظر بودم که بابام اومد تو دستمو گرفت منو برد همه برام داشتن دست میزدن اما فقط لیسا و ته و کوک حسم رو درک میکردن بابام دستم رو گذاشت تو دست یونگی عاقد شروع به حرف زدن کرد
عاقد :خانم جئون ا/ت آیا بنده وکیلم شمارا به عقد آقای مین یونگی در آورم
.......+
عاقد :خانم جئون برای بار دوم میگم آیا بنده وکیلم شما را به عقد آقای مین یونگی در آورم
+نههههههههههههههه ( ا/ت دویید سمت پشت بوم )
+بابابزرگ گفتم من نمیتونم با این مرد ازدواج کنم گفتم راه مرگ رو انتخاب میکنم نگفتم ( داد )
×~ا/ت تروخدا بیا پایین
+ته و لیسا شما رفیقای خیلی خوبی برام بودین ولی منو ببخشید
÷ا/ت داداشی تو به من قول دادی تروخدا نکن
+کوکی داداشی من نمیتونم تحمل کنم منو ببخش
_ ا/ت تروخدا این کارو نکن من عاشقتم من بدون تو میمیرم
+اما من دوست ندارم نمیخوام باهات ازدواج کنم
منو ببخش
( ا/ت خودش رو پرت کرد پایین )
م.ا/ت :دخترممممممممم ا/تتتتتتتتتتت
_ ا/ت عشقمممممممم
÷داداشییییییییییییی
_آمبولانس خبر کنید ا/ت بیدارشو تروخدا چشمات رو باز کن اگه چشاتو باز کنی قول میدم هرکاری بکنم که ازدواج نکنیم فقط چشاتو باز کن ( ا/ت رو بغل کرد و گریه میکرد )
پرش زمانی به بیمارستان.......
_ هی شما ( به خانواده ی خودش و خانواده ی ا/ت میگه ) شما چرا اینجایین ا/ت بخاطر شما خودکشی کرد عوضی ها گمشید عوضیااااا ( پسرا دارن به زور ارومش میکنن )
جیمین :یونگی آروم باش ا/ت حالش خوب میشه
_ اگه نشه چی من بدون اون میمیرم
( دکتر رو با علامت ! نشون میدم )
! :همراهان خانم جئون ا/ت
_ منم منم حالش چطوره
÷حال خواهرم خوبه میتونم ببینمش
! :ما هرکاری که میتونستیم کردیم اما خون ریزی خانم ا/ت خیلی زیاد بود متاسفم تسلیت میگم
_ چ.....چ....چی ا..ا/ت مرده نه نه نمیشه ا/ت نمیتونه منو تنها بذاره ا/ت من بهت دستور میدم بلند شی تروخدا بلندشو ( داد و گریه )
÷داداشی تو به من قول دادی نمیتونی بمیری نهههههههه ( داد و گریه )
خماری تا پارت بعد.......
حمایت فراموش نشه کیوتا 🩷🥹
۲۷.۴k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.