پارت 110
نیکا :شب شده بود تقریبا لا متین حرف میزدم، کل قضیه اینکه ارسلان با انیتا الکی راه رو گفت
حالا چی میشه
متین، چی چی میشه
نیکا، هیچ فقط ارسلان بدبخت میشه
متین، هنوز اول راهیم😅😓
دیانا من امادم
نیکا، برگشتم که دیدم دیانا بدجوری تیپ زده بود،
متین، دیانا مگ توام میری
دیانا ، وای، مگ میشه میخوام برم یان دو زوج عاشق و تماشا کنم لذت ببرم
نیکا، این الان تیکه انداخت😎😅
متین، شروع شد، 🤌🤦♂️
ارسلان، اومدم پایین کتمو برداشتم که دیانا رو جلو دیدم، دیانا
دیانا ☺، اها ارسلان بریم
ارسلان ، من تنها میرم شرمنده،
دیانا ، واع من اماده شدم باید ببری
ارسلان، دیانا اااا
نیکا بزار بیاد
متین، چی میگی نیکا
نیکا، بابا مگ چی میشه یا تو میاد ارسلان با توام بر میگرده
ارسلان، نه،
دیانا من که رفتم تو ماشین منتظرم
ارسلان، گفتم نه، ای خدا، نیکا معلومه چی میگی
نیکا، دیره نشه
ارسلان، هوف خداحافظ
متین، بای
نیکا، تا اخر شب سالم بگرده من کل محله رو آش نظری میدم
متین 😅😅، خداکنه منم خیلی هوس کردم
نیکا، هوم
دیانا، کم کم رسیده بودیم، که پیاده شدم
ارسلان، دیانا، رفتم جلوش وایستادم، خواهش میکنم همین امشبه تموم میشه میره کار احمقانه ایی نکنی
دیانا ، نچ بریم
ارسلان، یکم برو دورتر، بزار داخل مارو نبینن
دیانا 🙂، باش فعلا
ارسلان، مراقب باش، داشتم چشم میگردوندم که انیتا، دستمو گرفتم
سلام.
سلام
یکم دیر نکردی
ارسلان، زودم اومدم، شایان کو
انیتا، اونوره بیا بریم بزار تورو ببینن دست از سر من بردارن
ارسلان بریم، دستمو
چی،
ول کن
نمیشه که بریم جلوشون نمیگن اینا چه زوجین
ارسلان، اوف باشه، رفتم سمتشون به همه سلام کردم که پسره جلوم ایستاده بود که خیلی بد نگام میکرد فکر کنم همون خاطر خواه انیتا بوده
دیانا، همینجوری مشروب میخوردم و به ارسلان نگاه میکردم، ههه انیتا انیتا، چقدر محکمم دستشو گرفته، دختره پر روع اصلا به من چه ولش، یعنی چی دختر تو باید یکاری کنی، اههههه چرا همه چی رو مخه
ارسلان، بعد از اینکه یکم حرف زدیم شایان شروع کرد به صحبت کردن
ارسلان من میرم با ادم اصلی که طبقه بالا هست حرف بزنم میام فعلا
ارسلان، اوک
انیتا، نگاه اهنگ گذاشتن میشه بیای برقصیم
ارسلان، نه حوصله ندارم
انیتا، اوک بزار بفهمن رابطمون الکیه چند دقیقه هست دیگ دستشو گرفتم بردم وسط همه داشتن میرقصیدن
ارسلان، بدون اینکه نگاش کنم همش فکرم پیش دیانا بود
انیتا، دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش نگاه کردم، خیلی جذابی
ارسلان، فقط امشب بگذره بهترم میشه
انیتا، هه تو هنوز فکرت پیش اوم دخترش اره
ارسلان، اره
دیانا،، نکنه میخوام گریه کنم، حتما دیونه شدم چرا باید وای یه پسر گریه کنم هااا، و ولی اک من نبودم شاید راحت ترم بود ، کیفمو برداشتم و سمت توالت فرار کردم، جلو ایینه وایستادم و با دستام کل صورتمو که دو ساعت وقت گذاشته بودم آرایش کنم پاک کردم، نفس نفس میزدم، اشکام سرازیر شد، سعی کردم جلوشونو بگیرم ولی خیلی بدتر میشد،
یک ساعت بعد⏱️
دیانا، بک ساعت گذشته بود، از کف زمین بلند شدم و اومدم بیرون، اهه یکی بگه چرا این همه رو صورتم کار کردم که خوشگل بشه،
ببخشید
برگشتم یه پسر خوشتیپ. خفن بود
تنهایی
دیانا ، ام اره یعنی
خب پس دنبالم بیا
ببخشید چرا باید بیام دارم میرم، ممنون
گفتم بیا دیگه
دیانا، جلوم وایستاد، چی به چه دلیلی اصلا معلومه چی میگی، ها گفتم نمیخوام برو برو یکی دیگ رو وای عشق حالت پیدا کن ، دستام همینجوری حرف میزدم که با گرفتن دستم خشکم زد،
ازش لذت میبری مطمعنم
دیانا، 😐😦ههه، او واقعا دیونه ایی یا
برو سریع تر
میگم نمیام همینجوری داشتم دستامو میکشید چیکار میکردم جیغ میکشیدم، نه اینم نمیشد
ببین دختر کوچولو تنهایی عشق حال میکنم هوم هم تو لذت میبری هم من کسی که اینجا نیست
ارسلان ، چرا صاحبش اینجاست
دیانا با صدای ارسلان برگشتم، کهه
حالا چی میشه
متین، چی چی میشه
نیکا، هیچ فقط ارسلان بدبخت میشه
متین، هنوز اول راهیم😅😓
دیانا من امادم
نیکا، برگشتم که دیدم دیانا بدجوری تیپ زده بود،
متین، دیانا مگ توام میری
دیانا ، وای، مگ میشه میخوام برم یان دو زوج عاشق و تماشا کنم لذت ببرم
نیکا، این الان تیکه انداخت😎😅
متین، شروع شد، 🤌🤦♂️
ارسلان، اومدم پایین کتمو برداشتم که دیانا رو جلو دیدم، دیانا
دیانا ☺، اها ارسلان بریم
ارسلان ، من تنها میرم شرمنده،
دیانا ، واع من اماده شدم باید ببری
ارسلان، دیانا اااا
نیکا بزار بیاد
متین، چی میگی نیکا
نیکا، بابا مگ چی میشه یا تو میاد ارسلان با توام بر میگرده
ارسلان، نه،
دیانا من که رفتم تو ماشین منتظرم
ارسلان، گفتم نه، ای خدا، نیکا معلومه چی میگی
نیکا، دیره نشه
ارسلان، هوف خداحافظ
متین، بای
نیکا، تا اخر شب سالم بگرده من کل محله رو آش نظری میدم
متین 😅😅، خداکنه منم خیلی هوس کردم
نیکا، هوم
دیانا، کم کم رسیده بودیم، که پیاده شدم
ارسلان، دیانا، رفتم جلوش وایستادم، خواهش میکنم همین امشبه تموم میشه میره کار احمقانه ایی نکنی
دیانا ، نچ بریم
ارسلان، یکم برو دورتر، بزار داخل مارو نبینن
دیانا 🙂، باش فعلا
ارسلان، مراقب باش، داشتم چشم میگردوندم که انیتا، دستمو گرفتم
سلام.
سلام
یکم دیر نکردی
ارسلان، زودم اومدم، شایان کو
انیتا، اونوره بیا بریم بزار تورو ببینن دست از سر من بردارن
ارسلان بریم، دستمو
چی،
ول کن
نمیشه که بریم جلوشون نمیگن اینا چه زوجین
ارسلان، اوف باشه، رفتم سمتشون به همه سلام کردم که پسره جلوم ایستاده بود که خیلی بد نگام میکرد فکر کنم همون خاطر خواه انیتا بوده
دیانا، همینجوری مشروب میخوردم و به ارسلان نگاه میکردم، ههه انیتا انیتا، چقدر محکمم دستشو گرفته، دختره پر روع اصلا به من چه ولش، یعنی چی دختر تو باید یکاری کنی، اههههه چرا همه چی رو مخه
ارسلان، بعد از اینکه یکم حرف زدیم شایان شروع کرد به صحبت کردن
ارسلان من میرم با ادم اصلی که طبقه بالا هست حرف بزنم میام فعلا
ارسلان، اوک
انیتا، نگاه اهنگ گذاشتن میشه بیای برقصیم
ارسلان، نه حوصله ندارم
انیتا، اوک بزار بفهمن رابطمون الکیه چند دقیقه هست دیگ دستشو گرفتم بردم وسط همه داشتن میرقصیدن
ارسلان، بدون اینکه نگاش کنم همش فکرم پیش دیانا بود
انیتا، دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش نگاه کردم، خیلی جذابی
ارسلان، فقط امشب بگذره بهترم میشه
انیتا، هه تو هنوز فکرت پیش اوم دخترش اره
ارسلان، اره
دیانا،، نکنه میخوام گریه کنم، حتما دیونه شدم چرا باید وای یه پسر گریه کنم هااا، و ولی اک من نبودم شاید راحت ترم بود ، کیفمو برداشتم و سمت توالت فرار کردم، جلو ایینه وایستادم و با دستام کل صورتمو که دو ساعت وقت گذاشته بودم آرایش کنم پاک کردم، نفس نفس میزدم، اشکام سرازیر شد، سعی کردم جلوشونو بگیرم ولی خیلی بدتر میشد،
یک ساعت بعد⏱️
دیانا، بک ساعت گذشته بود، از کف زمین بلند شدم و اومدم بیرون، اهه یکی بگه چرا این همه رو صورتم کار کردم که خوشگل بشه،
ببخشید
برگشتم یه پسر خوشتیپ. خفن بود
تنهایی
دیانا ، ام اره یعنی
خب پس دنبالم بیا
ببخشید چرا باید بیام دارم میرم، ممنون
گفتم بیا دیگه
دیانا، جلوم وایستاد، چی به چه دلیلی اصلا معلومه چی میگی، ها گفتم نمیخوام برو برو یکی دیگ رو وای عشق حالت پیدا کن ، دستام همینجوری حرف میزدم که با گرفتن دستم خشکم زد،
ازش لذت میبری مطمعنم
دیانا، 😐😦ههه، او واقعا دیونه ایی یا
برو سریع تر
میگم نمیام همینجوری داشتم دستامو میکشید چیکار میکردم جیغ میکشیدم، نه اینم نمیشد
ببین دختر کوچولو تنهایی عشق حال میکنم هوم هم تو لذت میبری هم من کسی که اینجا نیست
ارسلان ، چرا صاحبش اینجاست
دیانا با صدای ارسلان برگشتم، کهه
۲۰.۹k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.