فیک آخرش چی میشه:) ادامه ی⁹P
ا.ت ویو
ا.ت: هعی... آره ولی خب حالا که گفتی خیلیوقته ندیدمش
خیلی از دخترا دوستش بودن باهاش قهر کردن و الان دختریه که دیگه نمیتونن بهش برسن
جونگ کوک:آره... از این آدما خیلی هست
ا.ت:خب بیا بکنیم نایلونشو
کندیم نایلونشو بعد رفتیم سمت پنجره که
جونگ کوک: راستی چطوری ماره اومد تو؟
ا.ت: باور کن خیلی یهویی بود داشتم از خونه میومدم بیرون یدونه سنگ بود ماره ازش آویزون بود... خیلی بد بود... حالا که از صبح حرف افتاد... چرا داشتی صبح گریه میکردی؟ هوم؟
جونگ کوک: هیچی بابا ولش کن...
ا.ت: نه نا نگی ولت نمیکنم، چرا؟(حالت لجبازی)
جونگ کوک: من زود گریم میگیره... همین
ا.ت: آره... همین؟!؟
ا.ت: هعی... آره ولی خب حالا که گفتی خیلیوقته ندیدمش
خیلی از دخترا دوستش بودن باهاش قهر کردن و الان دختریه که دیگه نمیتونن بهش برسن
جونگ کوک:آره... از این آدما خیلی هست
ا.ت:خب بیا بکنیم نایلونشو
کندیم نایلونشو بعد رفتیم سمت پنجره که
جونگ کوک: راستی چطوری ماره اومد تو؟
ا.ت: باور کن خیلی یهویی بود داشتم از خونه میومدم بیرون یدونه سنگ بود ماره ازش آویزون بود... خیلی بد بود... حالا که از صبح حرف افتاد... چرا داشتی صبح گریه میکردی؟ هوم؟
جونگ کوک: هیچی بابا ولش کن...
ا.ت: نه نا نگی ولت نمیکنم، چرا؟(حالت لجبازی)
جونگ کوک: من زود گریم میگیره... همین
ا.ت: آره... همین؟!؟
۲.۴k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.