cold Mafia (P40)
cold Mafia (P40)
#جمهوری_اسلامی_ایران
سینما ویو :
از زبان ا.ت : تقریبا چون نصف شب بود تعداد کمی تو سینما بودن که فیلم شروع شد بعد از چند مین احساس میکردم یکی بهم تماشا میکنه اون کوک بود بهش گفتم...
ا.ت : فیلم شروع شده چرا زل زدی به من
کوک : هیچی *شروع کرد به دیدن فیلم ا.ت هم توجه شو داد به فیلم*
که کوک شروع کرد به زل زدن ا.ت، ا.ت برگشت سمت کوک دید کوک یه جارو زل میزنه
ا.ت *برگشتم همون جایی که کوک بهش زل میزد هیچی نبود وقتی برگشتم سمت کوک دیدم ل.ب هاش رو ل.ب هام بود.
ا.ت : کوک چیکار میکنی*آروم*
کوک : اجازه ندارم همسرم ببوسم*آروم*
ا.ت : همسر چیه؟ ما ازدواج نکردیم.
کوک : به زودی که میکنیم
ا.ت توجه شو داد به فیلم دوباره احساس میکرد کوک داره بهش زل میزنه خواستم برگردم سمتش با دستاشو صورتم گرفت کیسی گذاشت رو ل.ب هام.
ا.ت : کوک همه دارن به ما نگاه میکنن
کوک : بزار نگاه کنن*زل میزنم به ا.ت*
ا.ت : کوک به من انقد زل نزن
کوک : حداقل یه بوسه ای میدادی
ا.ت : .......
کوک : *قهر میکنه*
ا.ت*دیدم کوک قهر کرد نزدیکش شدم گفتم...*
ا.ت : کوکی
کوک : .....
ا.ت : با من قهری؟
کوک : .....
ا.ت با دستاش گردن کوک میگیره ل.بش میزاره رو ل.ب کوک، کوک هم صورت ا.ت رو میگیره که کیس فرانسوی شروع میشه ا.ت دهنش وا کرد تا زبون کوک وارد شه همینطور با زبون ا.ت بازی میکرد نفس کم آورد...
کوک : دوست دارم*اروم،پشت گوش ا.ت زمزمه میکنه*
ا.ت پشت گوش کوک * منم دوست ندارم*آروم*چون اینکه عاشقتم*لبخند میزنه*
کوک سر ا.ت رو میگیره کیس دیگه ای رو میزاره*
7 ماه بعد :
ادامه داره...
#جمهوری_اسلامی_ایران
سینما ویو :
از زبان ا.ت : تقریبا چون نصف شب بود تعداد کمی تو سینما بودن که فیلم شروع شد بعد از چند مین احساس میکردم یکی بهم تماشا میکنه اون کوک بود بهش گفتم...
ا.ت : فیلم شروع شده چرا زل زدی به من
کوک : هیچی *شروع کرد به دیدن فیلم ا.ت هم توجه شو داد به فیلم*
که کوک شروع کرد به زل زدن ا.ت، ا.ت برگشت سمت کوک دید کوک یه جارو زل میزنه
ا.ت *برگشتم همون جایی که کوک بهش زل میزد هیچی نبود وقتی برگشتم سمت کوک دیدم ل.ب هاش رو ل.ب هام بود.
ا.ت : کوک چیکار میکنی*آروم*
کوک : اجازه ندارم همسرم ببوسم*آروم*
ا.ت : همسر چیه؟ ما ازدواج نکردیم.
کوک : به زودی که میکنیم
ا.ت توجه شو داد به فیلم دوباره احساس میکرد کوک داره بهش زل میزنه خواستم برگردم سمتش با دستاشو صورتم گرفت کیسی گذاشت رو ل.ب هام.
ا.ت : کوک همه دارن به ما نگاه میکنن
کوک : بزار نگاه کنن*زل میزنم به ا.ت*
ا.ت : کوک به من انقد زل نزن
کوک : حداقل یه بوسه ای میدادی
ا.ت : .......
کوک : *قهر میکنه*
ا.ت*دیدم کوک قهر کرد نزدیکش شدم گفتم...*
ا.ت : کوکی
کوک : .....
ا.ت : با من قهری؟
کوک : .....
ا.ت با دستاش گردن کوک میگیره ل.بش میزاره رو ل.ب کوک، کوک هم صورت ا.ت رو میگیره که کیس فرانسوی شروع میشه ا.ت دهنش وا کرد تا زبون کوک وارد شه همینطور با زبون ا.ت بازی میکرد نفس کم آورد...
کوک : دوست دارم*اروم،پشت گوش ا.ت زمزمه میکنه*
ا.ت پشت گوش کوک * منم دوست ندارم*آروم*چون اینکه عاشقتم*لبخند میزنه*
کوک سر ا.ت رو میگیره کیس دیگه ای رو میزاره*
7 ماه بعد :
ادامه داره...
۱۱.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.