عصر نخستین: مرگ هیولای جلگه
.
.
.
.
برگ های خشک زیر پاهای سامورایی خرد میشد ، سامورایی از لا به لای درختان جنگل میگذشت تا به سمت افسانه جنگل [هیولای جلگه] برسه . طولی نکشید که هیولای جلگه از قلب زمین بیرون آمد و صدای غرش او جنگل را در بر گرفت .
سامورایی با دو حرکت پشت سرهم بدن هیولا رو تکه تکه کرد و بعد به ارامی با صدای خسته و آزرده گفت:
(نبرد با هیولا افتخاری نداشت ، مسیر ادامه داره)
.
.
.
.
.
#داستان #سامورایی #هیولا #متن #نوشته #دست_نوشته #story
.
.
.
برگ های خشک زیر پاهای سامورایی خرد میشد ، سامورایی از لا به لای درختان جنگل میگذشت تا به سمت افسانه جنگل [هیولای جلگه] برسه . طولی نکشید که هیولای جلگه از قلب زمین بیرون آمد و صدای غرش او جنگل را در بر گرفت .
سامورایی با دو حرکت پشت سرهم بدن هیولا رو تکه تکه کرد و بعد به ارامی با صدای خسته و آزرده گفت:
(نبرد با هیولا افتخاری نداشت ، مسیر ادامه داره)
.
.
.
.
.
#داستان #سامورایی #هیولا #متن #نوشته #دست_نوشته #story
۲۴۳
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.