وقتی میری بار پارت ۴۴
رفتم تو تالار عروس و دوماد هنوز نیومده بودن . که هیو دیجی گفت تشویقشون کنیم و دارن میان . ا.ت رو دیدم کمرش تو دست فیلیکس . یاد عروسی خودمون افتادم که بدون هیچ عشقی بود بدون هیچ عشقی . ولی الان حاضرم جونمم براش بدم جونمو . حیف اون دیگه مال من نیست . بعد یه ساعت رقص بقیه رقص کاپلی داشتن خیلی نزدیک هم بودن عصبیم می کرد . اون این ازدواج رو به زور انتخاب نکرده بود ولی مال منو چرا . ولی اون بهم اعتراف کرد . اونم اول خودش پیش قدم شد . هعی مهم نیست . رقص مضحکشون تموم شد که رفتیم اونکی سالن که ازدواجشون رو ثبت کنن
* ا.ت ویو *
ما رقص مشترک انجام دادیم و الان عاقد اومده بود تا ازدواجمون رو ثبت کنیم .
عاقد = آیا مایلید همسر آقای لی بشید خانم ا.ت ؟ و در سختی ها و غم و شادی یاور ایشان باشید ؟
+ بله
_ (بغض )
عاقد = آیا شما هم مایلید که همسر خانم جان بشید آقای فیلیکس ؟ و در سختی و غم و شادی یاور ایشان باشید ؟
& بله
* همه اومدن و تبریک گفتن و شام هم خوردن و وقت رفتم بود *
& بریم ؟
+ بریم
* خونه *
& خب کجا بودیم
+ خودم درارم ددی؟
& ..
__________________________________________________
برای اسمات بیای پی وی
* ا.ت ویو *
ما رقص مشترک انجام دادیم و الان عاقد اومده بود تا ازدواجمون رو ثبت کنیم .
عاقد = آیا مایلید همسر آقای لی بشید خانم ا.ت ؟ و در سختی ها و غم و شادی یاور ایشان باشید ؟
+ بله
_ (بغض )
عاقد = آیا شما هم مایلید که همسر خانم جان بشید آقای فیلیکس ؟ و در سختی و غم و شادی یاور ایشان باشید ؟
& بله
* همه اومدن و تبریک گفتن و شام هم خوردن و وقت رفتم بود *
& بریم ؟
+ بریم
* خونه *
& خب کجا بودیم
+ خودم درارم ددی؟
& ..
__________________________________________________
برای اسمات بیای پی وی
۶.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.