فیک عشق بی خطر است پارت: ۳۵
لیا: ایش جمع کنید خودتونو آها پارک جیمین اونم دنباله اینکه ازمون انتقام بگیر شاید با اونایی که شما رو همکاری کنن یا کمک بگیرین ولی خیلی باید حواسمون باشه کسی از طرف اونا نیاد توی عمارت
مامان لیا: باشه دخترم توهم یه کم احساسی شو بگو بلاخره پسر دایم و پسر عمه ام پیدا شدند
لیا: اول اینکه مامان من بزرگترین مافیام که رکورد بابا بزرگ شکستم ازم انتظار نداشته باش گریه بخندم یا خوشحال بشم چون همه ی احساس هامو کشتم البته توی ۱ قبل دوم پیدا نشدن من پیداشون کردم کاری که هیچ کس نتونست انجام بده سوم چرا دقیقا خوشحال دو تا گاو دیگه بهمون اضافه شدن (البته گاو خودتی دخترگاو 😁)
مامان بزرگ لیا: لیا دخترم ما میریم دیگه البته نوه های گلم پیدا شدن پس باید جشن بزرگی برپا کنیم مگه نه عزیزم (لبخند 😊)
پدر بزرگ لیا: البته باید فردا جشن بزرگی برپا کنیم پس بریم زود چون قرار خیلی بزرگ باشه لیا تو باید کارای مهمونی انجام بدی فهمیدی؟
لیا: نه بابا چرا اون وقت هی پیری فکر کردی نوکرتم کاری که شما باید انجام بدی نتونستی تو این چند سال بدی اون وقت من توی یه سال انجام دادم بعدشم فردا قراره برگردم لندن الان گفته هرکی میخواد بیاد هرکی نیاد نیاد و. خودتون برای نوه هاتون جشن یا مهمونی برپا. کنید
پدر بزرگ لیا: دختری خیره سر (بهش کشید میزنه)
لیا: چیه ناراحت شدین عمه همین پسرتون باعث من سنگ دل بشم بی رحم. دایی پسر توهم خیلی کاره بدی به خبرنگارا دورغ میگفتن بخاطر پارک جیمین تهیونگ دورغ گفت اونم بخاطر پارک جیمین جونگ کوک دورغ گفت اونم بخاطر پارک جیمین از شما متنفرم خب حالا کی میخواد باهام برگرد لندن
میا: من میام چون هرجایی که تو باشی منم هستم
رزی: منم میام
لیسا: منم. میام
جیسو: منم میام
جنی: منم میام
سوآ: منم میام
هانا: منم میام
یونا: منم میام
مین هی میام
میسو منم میام
مامان لیا: باشه دخترم توهم یه کم احساسی شو بگو بلاخره پسر دایم و پسر عمه ام پیدا شدند
لیا: اول اینکه مامان من بزرگترین مافیام که رکورد بابا بزرگ شکستم ازم انتظار نداشته باش گریه بخندم یا خوشحال بشم چون همه ی احساس هامو کشتم البته توی ۱ قبل دوم پیدا نشدن من پیداشون کردم کاری که هیچ کس نتونست انجام بده سوم چرا دقیقا خوشحال دو تا گاو دیگه بهمون اضافه شدن (البته گاو خودتی دخترگاو 😁)
مامان بزرگ لیا: لیا دخترم ما میریم دیگه البته نوه های گلم پیدا شدن پس باید جشن بزرگی برپا کنیم مگه نه عزیزم (لبخند 😊)
پدر بزرگ لیا: البته باید فردا جشن بزرگی برپا کنیم پس بریم زود چون قرار خیلی بزرگ باشه لیا تو باید کارای مهمونی انجام بدی فهمیدی؟
لیا: نه بابا چرا اون وقت هی پیری فکر کردی نوکرتم کاری که شما باید انجام بدی نتونستی تو این چند سال بدی اون وقت من توی یه سال انجام دادم بعدشم فردا قراره برگردم لندن الان گفته هرکی میخواد بیاد هرکی نیاد نیاد و. خودتون برای نوه هاتون جشن یا مهمونی برپا. کنید
پدر بزرگ لیا: دختری خیره سر (بهش کشید میزنه)
لیا: چیه ناراحت شدین عمه همین پسرتون باعث من سنگ دل بشم بی رحم. دایی پسر توهم خیلی کاره بدی به خبرنگارا دورغ میگفتن بخاطر پارک جیمین تهیونگ دورغ گفت اونم بخاطر پارک جیمین جونگ کوک دورغ گفت اونم بخاطر پارک جیمین از شما متنفرم خب حالا کی میخواد باهام برگرد لندن
میا: من میام چون هرجایی که تو باشی منم هستم
رزی: منم میام
لیسا: منم. میام
جیسو: منم میام
جنی: منم میام
سوآ: منم میام
هانا: منم میام
یونا: منم میام
مین هی میام
میسو منم میام
۸.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.