8P
دون دون پوستر جدید چطوره؟
صاری گایز
سرم خیلی شلوغه درسا داره فشار میاره بگذریم:
رزالین شک زده بلند شد..
نمیدونست رفتنش به اونجا کار درستیه یا نه....ولی باید میرفت...به یونجون نگاهی کرد...
رز:اونجوری نگام نکن...باید بدونم داره چه اتفاقی میوفته...
یونجون:اها اگر اتفاقی برات بیوفته کی جواب مارو میده؟
رز:حواسم به خودم هست
یونجون از جاش بلند شد و با لحن اعتراضی گفت
یونجون:سری قبلم همینو گفتی رز ،این سری محاله بزارم بری
رز:اون سری فرق داشت یونی(یونجون) لطفا بزار برم ببینم جواب ایم اتفاقاتی که برام داره میوفته چیه،من تنها میرم
رز میخاست به سمت در قدم برداره که دستش توسط یونجون گرفته شد
یونجون:بزار باهات بیام،میدونم نمیزاری ولی آلیس رو با خودت ببر
رز:یونی من دوست ندارم بخاطر من اتفاقی براتون بیوفته
یونجون:این سری اجازه نمیدم دیگه،فک میکنی اگر بلایی سرت بیاد ما اسیب نمیبینیم؟
رز:درموردش فکر میکنم..
بعد از گفتن این حرف به سمت در قدم برداشت و از در خارج شد..
با خروجش یونجون دست به سینه وایساد و زبونشو توی گونه اش فرو برد..(همون کاری که کوکی همیشه انجام میده)
خب خب
یه توضیح بدم راستی ولی قبلش اگر فیکامو دوست ندارید نخونید و لطفا گزارش ندید کمی انسانیتم خوبه چون ما برای فیکامو وقت میزاریم و این حقمون نیست
خب یونجون عضو باند مافیایی جی کی عه و رز هنوز اینو نمیدونه
و رئیس بخش مواده برای همین سعی داره جلوی رز رو بگیره چون میدونه کسی که درخواست ملاقات فرستاده جی کی نیست و امکان داره برای رز اتفاقی بیوفته
و رز و الیس پلیس مخفین و کسی اینو نمیدونه
و رویای رز اینه که بتونه فرماندهی کل نیروهای نظامی و پلیس های کشورش رو به عهده بگیره
ایا میتونه از این طریق برسه به رویاش؟
قراره چه اتفاقی بیوفته براشون؟
رز قراره در مقابل برادرش ایستادگی کنه؟
پرش زمانی به موقع ملاقات
رز ویو
اروم اروم قدم برداشتم..ترسی نداشتم..ولی تردید و شک کل وجودمو فرا گرفته بود..من ادم کم فکری نبودم...برای همین نیروهارو اماده کرده بودم برای حمله.آلیس هم کنار اونا بود..نمیخاستم بلایی سرشون بیاد....تردید داشتم...حس میکردم تمام این کارا زیر سریک نفره فقط و فقط...
به خونه خرابه ای رسیدم و گوشیمو در اواردم و برای بار دوم ادرس رو چک کردم...ادرس درست بود..
نمیخاستم اروم وارد خونه شم...پس چند قدم عقب رفتم...و با سرعت به درخونه ضربه زدم...جوری که در از چهارچوب جدا شد..بیخیال در شدم و وارد خونه شدم..دیوار هایی که روش نقاشی کشیده بودن...بوی اجر و نفت....فضای سرد و خراب شده...در حال انالیز محیط بودم...که صدای مردی رو شنیدم...
:به به.... مادام افتخار حضور دادی..تنها اومدی؟اخی
صاری گایز
سرم خیلی شلوغه درسا داره فشار میاره بگذریم:
رزالین شک زده بلند شد..
نمیدونست رفتنش به اونجا کار درستیه یا نه....ولی باید میرفت...به یونجون نگاهی کرد...
رز:اونجوری نگام نکن...باید بدونم داره چه اتفاقی میوفته...
یونجون:اها اگر اتفاقی برات بیوفته کی جواب مارو میده؟
رز:حواسم به خودم هست
یونجون از جاش بلند شد و با لحن اعتراضی گفت
یونجون:سری قبلم همینو گفتی رز ،این سری محاله بزارم بری
رز:اون سری فرق داشت یونی(یونجون) لطفا بزار برم ببینم جواب ایم اتفاقاتی که برام داره میوفته چیه،من تنها میرم
رز میخاست به سمت در قدم برداره که دستش توسط یونجون گرفته شد
یونجون:بزار باهات بیام،میدونم نمیزاری ولی آلیس رو با خودت ببر
رز:یونی من دوست ندارم بخاطر من اتفاقی براتون بیوفته
یونجون:این سری اجازه نمیدم دیگه،فک میکنی اگر بلایی سرت بیاد ما اسیب نمیبینیم؟
رز:درموردش فکر میکنم..
بعد از گفتن این حرف به سمت در قدم برداشت و از در خارج شد..
با خروجش یونجون دست به سینه وایساد و زبونشو توی گونه اش فرو برد..(همون کاری که کوکی همیشه انجام میده)
خب خب
یه توضیح بدم راستی ولی قبلش اگر فیکامو دوست ندارید نخونید و لطفا گزارش ندید کمی انسانیتم خوبه چون ما برای فیکامو وقت میزاریم و این حقمون نیست
خب یونجون عضو باند مافیایی جی کی عه و رز هنوز اینو نمیدونه
و رئیس بخش مواده برای همین سعی داره جلوی رز رو بگیره چون میدونه کسی که درخواست ملاقات فرستاده جی کی نیست و امکان داره برای رز اتفاقی بیوفته
و رز و الیس پلیس مخفین و کسی اینو نمیدونه
و رویای رز اینه که بتونه فرماندهی کل نیروهای نظامی و پلیس های کشورش رو به عهده بگیره
ایا میتونه از این طریق برسه به رویاش؟
قراره چه اتفاقی بیوفته براشون؟
رز قراره در مقابل برادرش ایستادگی کنه؟
پرش زمانی به موقع ملاقات
رز ویو
اروم اروم قدم برداشتم..ترسی نداشتم..ولی تردید و شک کل وجودمو فرا گرفته بود..من ادم کم فکری نبودم...برای همین نیروهارو اماده کرده بودم برای حمله.آلیس هم کنار اونا بود..نمیخاستم بلایی سرشون بیاد....تردید داشتم...حس میکردم تمام این کارا زیر سریک نفره فقط و فقط...
به خونه خرابه ای رسیدم و گوشیمو در اواردم و برای بار دوم ادرس رو چک کردم...ادرس درست بود..
نمیخاستم اروم وارد خونه شم...پس چند قدم عقب رفتم...و با سرعت به درخونه ضربه زدم...جوری که در از چهارچوب جدا شد..بیخیال در شدم و وارد خونه شدم..دیوار هایی که روش نقاشی کشیده بودن...بوی اجر و نفت....فضای سرد و خراب شده...در حال انالیز محیط بودم...که صدای مردی رو شنیدم...
:به به.... مادام افتخار حضور دادی..تنها اومدی؟اخی
۱۴.۳k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.