𝐩𝐭𝟔:𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
+سلوم
جیمین:فرار کنینننننننن
ا.ت ویو:
جیمین دوید و ما هم به پشتمون نگاه کردیم...و با یه دلقک قد بلند که تو دستش یه اره برقی بود مواجه شدیم!
جیغ کشیدیم و دنبال جیمین دویدیم و دلقکه هم دنبالمون بود!
ا.ت:جیغغغغغغغ*من از دلقک میترسمممممممممم
تهیونگ:ا.ت حرف نزن بدووووووو
رفتیم توی یه راهروی دیگه قایم شدیم و زانو هام رو خم کردم و دستامو بهش تکیه دادم و اجازه دادم ریه هام هوای زیادی رو تنفس کنن
جیمین هم نفس میزد و دستشو رو کمرم گذاشت و بهم تکیه کرد...
جیمین:بچها..(نفس زدن)فکر کنم..باید..جدا شیم..اینجوری..کارمون سخت تر میشه..
جونگکوک:نظر خوبیه..هیونگ
تهیونگ:من و..میا با هم..میسو و کوک..هم یه گروه..جیمین..و ا.ت هم با هم..خوبه؟
میسو:آ..ره وای نفسم اومد هوفف
2 مین بعد که نفسامون اومد جدا شدیم و هرکدوممون یه طرف رفتیم.
جیمین:خوبی ا.ت؟وقتی دلقکه اومد..خیلی ترسیده بودی..
ا.ت:آاا..من از دلقک خیلی میترسم..و همینطور اره برقی...جفتشون با هم ترکیب خیلی ترسناکیه برام..
جیمین:زیر لب*آیش لعنت بهم...نباید میاوردمش اینجا
ا.ت:اشکالی نداره..کنار تو بودن باحاله..بهم خوش میگذره..
جیمین:عاا..مر..سی...منم از اینکه پیشت باشم خوشم میاد
جیمین ویو:
یعنی چی؟ اونم دوست داره پیش هم باشیم؟ یعنی...منو دوست داره؟؟ وای نه جیمین این چه حرفیه، تو چیزی نداری که عاشقت بشه..(آره جون عمت جمن شی)
20 مین بعد:
رفتیم تو یه اتاق که باید دنبال یه کلید میگشتیم..
جیمین:ا.تتت!فکر کنم پیداش کردمم!!!
ا.ت:واقعاا؟ خداروشکر!
_________________
!..این پارت شرایطی نداره..!
من موندم 543 تا فالوور دارم فقط 9 یا 10 تا لایک میکنین😐
جیمین:فرار کنینننننننن
ا.ت ویو:
جیمین دوید و ما هم به پشتمون نگاه کردیم...و با یه دلقک قد بلند که تو دستش یه اره برقی بود مواجه شدیم!
جیغ کشیدیم و دنبال جیمین دویدیم و دلقکه هم دنبالمون بود!
ا.ت:جیغغغغغغغ*من از دلقک میترسمممممممممم
تهیونگ:ا.ت حرف نزن بدووووووو
رفتیم توی یه راهروی دیگه قایم شدیم و زانو هام رو خم کردم و دستامو بهش تکیه دادم و اجازه دادم ریه هام هوای زیادی رو تنفس کنن
جیمین هم نفس میزد و دستشو رو کمرم گذاشت و بهم تکیه کرد...
جیمین:بچها..(نفس زدن)فکر کنم..باید..جدا شیم..اینجوری..کارمون سخت تر میشه..
جونگکوک:نظر خوبیه..هیونگ
تهیونگ:من و..میا با هم..میسو و کوک..هم یه گروه..جیمین..و ا.ت هم با هم..خوبه؟
میسو:آ..ره وای نفسم اومد هوفف
2 مین بعد که نفسامون اومد جدا شدیم و هرکدوممون یه طرف رفتیم.
جیمین:خوبی ا.ت؟وقتی دلقکه اومد..خیلی ترسیده بودی..
ا.ت:آاا..من از دلقک خیلی میترسم..و همینطور اره برقی...جفتشون با هم ترکیب خیلی ترسناکیه برام..
جیمین:زیر لب*آیش لعنت بهم...نباید میاوردمش اینجا
ا.ت:اشکالی نداره..کنار تو بودن باحاله..بهم خوش میگذره..
جیمین:عاا..مر..سی...منم از اینکه پیشت باشم خوشم میاد
جیمین ویو:
یعنی چی؟ اونم دوست داره پیش هم باشیم؟ یعنی...منو دوست داره؟؟ وای نه جیمین این چه حرفیه، تو چیزی نداری که عاشقت بشه..(آره جون عمت جمن شی)
20 مین بعد:
رفتیم تو یه اتاق که باید دنبال یه کلید میگشتیم..
جیمین:ا.تتت!فکر کنم پیداش کردمم!!!
ا.ت:واقعاا؟ خداروشکر!
_________________
!..این پارت شرایطی نداره..!
من موندم 543 تا فالوور دارم فقط 9 یا 10 تا لایک میکنین😐
۱.۹k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.