پارت ۲۵
پارت ۲۵
ویو هوسوک
داشتم با منشیم توی اتاق کارم راجب یه پرونده صبحت میکردم که
سایا: هلوووو آقای جانگ
هوسوک: اوا سلام سایا خانم شما اینجا چیکار میکنی؟
سایا: اومدم تهیونگو ببینم اما گفتن نیست اومدم پیش تو
هوسوک: خانم پارک این پرونده هارو ببرید بعدا درموردش صحبت میکنیم یه دوتا امریکانو هم برامون بیارین البته اگه سایا دوست داره
سایا: آره من از امریکانو خوشم میاد
هوسوک: پس دوتا بیارید
منشی: چشم آقای جانگ
هوسوک: خب حالا با تهیونگ چیکار داشتی؟
سایا: میخواستم ببینم اوضاع چطوره ات خوبه دیگه نه؟
هوسوک: هردوشون عالین ۲ساعت پیش پروازشون بوده احتمالا یه ۳ساعت دیگه برسن فردا هم لینو میره تا طلاق بگیرن و شاهد عقد ته و ات باشه به احتمال زیاد لونا هم میره
سایا: یعنی قراره ات و تهیونگ ازدواج کنن ات با یه مافیا؟
هوسوک: مشکلی داری؟
سایا: نه هرچی باشه بهتر از بابای دیوونشه
هوسوک: هعی میگم سایا میخوام یه چیزی بهت بگم یه چیز خیلی مهم
سایا: بگو میشنوم
هوسوک: خب راستش تو..دوست پس
تق تق تق
هوسوک:بیا تو
منشی: قهوه هاتونو اوردم جناب
هوسوک: بیاتو
منشی: بفرمایید
سایا: خیلی ممنون
هوسوک : ممنون خانم پارک میتونی بری
سایا: خب میخواستی چی بگی؟
هوسوک: هیچی ولششش
سایا: اهان
نامجون: هیونگگگگ
هوسوک: یا جد سادات نامجون چرا اینجوری میای ترسیدم؟؟
نامجون: ببخشید مهمون داشتی زن داداشمونه نه؟
سایا: نه من افسر سایا هستم دوست ات شما؟
نامجون: هیونگ چشمم روشن توعه مافیا با افسر قرار میزاریی؟؟
هوسوک: د آخه پلشت ما قرار نمیذاریم که اومده حال اتو بپرسه
نامجون: اهان ببخشید
سایا: معرفی نکردین؟
نامجون: خب من کیم نامجونم برادر بزرگ تهیونگ
سایا: اوم خوشبختم
هوسوک: حالا چیشده که انقدر با عجله اومدی
سایا: بهتره من برم به کارتون برسید هوسوک اگه از ات خبری شد بگو باشه
هوسوک: باشه خدافظ
نامجون: خدافظ
هوسوک: خب نامی چیشده
نامجون: پسررر صبح یه مردی بهم زنگ زد
هوسوک: خب؟
نامجون: میگه لینا زندس (لینا همون عشق نامجونه که گفتم مرده)
هوسوک: توهم باور کردی اره؟
نامجون: خب میخوام که تحقیق کنی
هوسوک: شماره طرفو بده
نامجون: بیا ...
هوسوک:......
شرایط پارت بعد
۹۰لایک
۳۰کامنت
ویو هوسوک
داشتم با منشیم توی اتاق کارم راجب یه پرونده صبحت میکردم که
سایا: هلوووو آقای جانگ
هوسوک: اوا سلام سایا خانم شما اینجا چیکار میکنی؟
سایا: اومدم تهیونگو ببینم اما گفتن نیست اومدم پیش تو
هوسوک: خانم پارک این پرونده هارو ببرید بعدا درموردش صحبت میکنیم یه دوتا امریکانو هم برامون بیارین البته اگه سایا دوست داره
سایا: آره من از امریکانو خوشم میاد
هوسوک: پس دوتا بیارید
منشی: چشم آقای جانگ
هوسوک: خب حالا با تهیونگ چیکار داشتی؟
سایا: میخواستم ببینم اوضاع چطوره ات خوبه دیگه نه؟
هوسوک: هردوشون عالین ۲ساعت پیش پروازشون بوده احتمالا یه ۳ساعت دیگه برسن فردا هم لینو میره تا طلاق بگیرن و شاهد عقد ته و ات باشه به احتمال زیاد لونا هم میره
سایا: یعنی قراره ات و تهیونگ ازدواج کنن ات با یه مافیا؟
هوسوک: مشکلی داری؟
سایا: نه هرچی باشه بهتر از بابای دیوونشه
هوسوک: هعی میگم سایا میخوام یه چیزی بهت بگم یه چیز خیلی مهم
سایا: بگو میشنوم
هوسوک: خب راستش تو..دوست پس
تق تق تق
هوسوک:بیا تو
منشی: قهوه هاتونو اوردم جناب
هوسوک: بیاتو
منشی: بفرمایید
سایا: خیلی ممنون
هوسوک : ممنون خانم پارک میتونی بری
سایا: خب میخواستی چی بگی؟
هوسوک: هیچی ولششش
سایا: اهان
نامجون: هیونگگگگ
هوسوک: یا جد سادات نامجون چرا اینجوری میای ترسیدم؟؟
نامجون: ببخشید مهمون داشتی زن داداشمونه نه؟
سایا: نه من افسر سایا هستم دوست ات شما؟
نامجون: هیونگ چشمم روشن توعه مافیا با افسر قرار میزاریی؟؟
هوسوک: د آخه پلشت ما قرار نمیذاریم که اومده حال اتو بپرسه
نامجون: اهان ببخشید
سایا: معرفی نکردین؟
نامجون: خب من کیم نامجونم برادر بزرگ تهیونگ
سایا: اوم خوشبختم
هوسوک: حالا چیشده که انقدر با عجله اومدی
سایا: بهتره من برم به کارتون برسید هوسوک اگه از ات خبری شد بگو باشه
هوسوک: باشه خدافظ
نامجون: خدافظ
هوسوک: خب نامی چیشده
نامجون: پسررر صبح یه مردی بهم زنگ زد
هوسوک: خب؟
نامجون: میگه لینا زندس (لینا همون عشق نامجونه که گفتم مرده)
هوسوک: توهم باور کردی اره؟
نامجون: خب میخوام که تحقیق کنی
هوسوک: شماره طرفو بده
نامجون: بیا ...
هوسوک:......
شرایط پارت بعد
۹۰لایک
۳۰کامنت
۵.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.