عشق اشتباه 30
و کوک شروع به بوسیدن ات کرد
.
.
.
بعد از پنج دیقه از هم جدا شدن و بعدش کوک موهای اتو با سشوار خشک کرد و رفتن شام خوردن
بعداز شام چون دیگه دیر وقت بود تصمیم گرفتن بخوابن
کوک : ات میشه پیش من بخوابی
ات : ام...
کوک : باشه هرجور راحتی
ات : باشه ولی کدوم اتاق
کوک : کدوم اتاق راحتی
ات : فرقی نداره برام
کوک : پس اتاق من
ات : باشه
و با کوک رفتن طبقه بالا تا بخوابن
ویو ات
خیلی خوابم نمیومد واسه همین تا رفتیم تو تخت به بهانه اینکه خوابم میاد پشتمو به کوک کردم تو حال خودم بودم که حس کردم یه دستی دورم حلقه شده وقتی برگشتم دیدم کوکه وقتی نگاهش کردم گفت
کوک : بیدارت کردم عشقم
ات : نه خوابم نمیاد زیاد
کوک : اها و خودشو به ات نزدیک کرد
ات : بنظرت به بچه ها بگیم
کوک : اره دیگه باید بدونن
ات : اخه اگه به کای ب...
کوک : لطفا حرفشو نزن
اگرم بفهمه که چه بهتر متوجه میشه یه صاحب داری و گردن اتو بوسید
ات : خب بسه دیگه بخوابیم
کوک : باشه
و میخوابن
.
.
.
ویو ات
صیح با دل درد زیادی از خواب پاشدم و فهمیدم پریود شدم خیلی حالم بد بود یکم که نگاه کردم دیدم کوک کنارم نیست رفتم پایین دیدم داره با گوشیش کار میکنه و اجوما هم داره اشپزی میکنه نمیدونم چرا ولی نمیخواستم کوک بفهمه واسه همین
اجوما رو کشیدم کنار و ازش پد گرفتم ازش تشکر کردم و تاکید کردم که کوک متوجه نشه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : سلام عزیز دلم
خوب خوابیدی؟
ات : اره... تقریبا
یکم صبحانه خوردم و تصمیم گرفتم برم یکم ساز بزنم
اجوما : پسرم با ات رابطه داری یا فقط دوستین؟
کوک : نه تو رابطه ایم چطور؟
اجوما : بیشتر حواست بهش باشه این سه چهار روز
کوک : مراقبش که هستم همیشه
ولی چیشده مگه؟
اجوما : امم چیزی نشده پسرم ولی درکل این چند روز مراقبش باش
لطفا حمایت 🧠🐌
.
.
.
بعد از پنج دیقه از هم جدا شدن و بعدش کوک موهای اتو با سشوار خشک کرد و رفتن شام خوردن
بعداز شام چون دیگه دیر وقت بود تصمیم گرفتن بخوابن
کوک : ات میشه پیش من بخوابی
ات : ام...
کوک : باشه هرجور راحتی
ات : باشه ولی کدوم اتاق
کوک : کدوم اتاق راحتی
ات : فرقی نداره برام
کوک : پس اتاق من
ات : باشه
و با کوک رفتن طبقه بالا تا بخوابن
ویو ات
خیلی خوابم نمیومد واسه همین تا رفتیم تو تخت به بهانه اینکه خوابم میاد پشتمو به کوک کردم تو حال خودم بودم که حس کردم یه دستی دورم حلقه شده وقتی برگشتم دیدم کوکه وقتی نگاهش کردم گفت
کوک : بیدارت کردم عشقم
ات : نه خوابم نمیاد زیاد
کوک : اها و خودشو به ات نزدیک کرد
ات : بنظرت به بچه ها بگیم
کوک : اره دیگه باید بدونن
ات : اخه اگه به کای ب...
کوک : لطفا حرفشو نزن
اگرم بفهمه که چه بهتر متوجه میشه یه صاحب داری و گردن اتو بوسید
ات : خب بسه دیگه بخوابیم
کوک : باشه
و میخوابن
.
.
.
ویو ات
صیح با دل درد زیادی از خواب پاشدم و فهمیدم پریود شدم خیلی حالم بد بود یکم که نگاه کردم دیدم کوک کنارم نیست رفتم پایین دیدم داره با گوشیش کار میکنه و اجوما هم داره اشپزی میکنه نمیدونم چرا ولی نمیخواستم کوک بفهمه واسه همین
اجوما رو کشیدم کنار و ازش پد گرفتم ازش تشکر کردم و تاکید کردم که کوک متوجه نشه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : سلام عزیز دلم
خوب خوابیدی؟
ات : اره... تقریبا
یکم صبحانه خوردم و تصمیم گرفتم برم یکم ساز بزنم
اجوما : پسرم با ات رابطه داری یا فقط دوستین؟
کوک : نه تو رابطه ایم چطور؟
اجوما : بیشتر حواست بهش باشه این سه چهار روز
کوک : مراقبش که هستم همیشه
ولی چیشده مگه؟
اجوما : امم چیزی نشده پسرم ولی درکل این چند روز مراقبش باش
لطفا حمایت 🧠🐌
۹۰۸
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.