۲۵

دی:بله خانم کاشی
نیکا:دیانا😬
ارسلان"تو گریه کردی واسه من
نیکا:اهوم که بغلم کرد
توهم
ارسلات:اهوم اره
نیکا:میدونه عاشقتم توله
ارسلان:توی توله ی منی توله سگ
نیکا:😂

هرکی رفت خونش رفتم آشپزخونه یچیزی بخورم
که مامانم آمد

مامات:ارسلان آمده خاستگاریت
نیکا:اخه عاشقتم تولهه(تودلش)
خب
مامان:خب بجمالت بابات موافقت کرد گفت بیان
نیکا:واییییییییییی ذوقو می‌شود دز چشام خوند
مامان:انقد که ترسیده موندی دیگه🤣
نیکا:ااا مامان اون عاشقمه
مامان:عشقتون پایدار🤣
نبپیکا:تنکیو
فرزاد:چه خبر
نیکا:مژده بده داداشی
فرزاد:آقا ارسلان آمده خواستگاریش
سه تامون🤣😂
نیکا:واییییییییییی بلاخره بهم میریسیم
فرزاد:کی گفتی مگه من اینجا گاوم
نیکا:نه تو خری
فرزاد:اون باید از هفت مرحله بگذره
نیکا:مگه هفت خان رستمه؟
فرزاد:بله
نیکا:باشه به منم حال میده بد بخت تولم🤣
فرزاد:حالا که ما یتیم شدیم بزن قدش
نیکا:زدم قدش😂
بابا آمد
بابا:اوو بلخره این دوتارو بدون دعوا مرافه دیدم
نیکافرزاد:😂