گفتیم نه
گفتیم نه
بردیا گفت : فهمیدی که ایشون کیه
گفتم : نه میدونستم ولی نمیخواستم به زبون بیارم میخواستم خودش بگه
گفت : باربده دیگه همونی که گفتم
گفتم : آها که اینطور
بعد رفتیم یه جا نشستیم من چون گوشی نداشتم باید گوشی های اونا رو نگاه میکردم گوشی بردیا توش انیمه ناروتو بود بعد توی گوشی باربد رپ بود من همینجوری داشتم نگاه میکردم که بردیا متوجه شد
گفت : داری گوشیا ی ما رو نگاه میکنی منم هیچی نگفتم بلند شدیم رفتیم راه بریم که بردیا به من کرم ریخت منم عصبانی شدم رفتم دنبالش اونم فرار کرد باربدم تو گوشی بود وقتی گرفتمش چون ناخونام بلند بود و پس گردنشو گرفته بودم یکم قرمز شده بود ور داشت بهم گفت : وحشی مگه تو گربه ای
گفتم :اگه اذیتم کنی آره
باربدم داشت میخندید خودشو نگاه کردم خیلی قشنگ بود البته واسه من همینجوری راه رفتیم رفتیم زمینه بازی که اونا تو گوشیاشون بودن منم همینجوری دور میزدم حوصله سر رفت رفتم خدافظی کردم رفتم خونه لباسامو عوض کردم و شام خوردم و خوابیدم و داشتم به باربد فک میکردم که چطوری باهاش آشنا شدم و خوابم برد
تا پارت بعد فعلا
بردیا گفت : فهمیدی که ایشون کیه
گفتم : نه میدونستم ولی نمیخواستم به زبون بیارم میخواستم خودش بگه
گفت : باربده دیگه همونی که گفتم
گفتم : آها که اینطور
بعد رفتیم یه جا نشستیم من چون گوشی نداشتم باید گوشی های اونا رو نگاه میکردم گوشی بردیا توش انیمه ناروتو بود بعد توی گوشی باربد رپ بود من همینجوری داشتم نگاه میکردم که بردیا متوجه شد
گفت : داری گوشیا ی ما رو نگاه میکنی منم هیچی نگفتم بلند شدیم رفتیم راه بریم که بردیا به من کرم ریخت منم عصبانی شدم رفتم دنبالش اونم فرار کرد باربدم تو گوشی بود وقتی گرفتمش چون ناخونام بلند بود و پس گردنشو گرفته بودم یکم قرمز شده بود ور داشت بهم گفت : وحشی مگه تو گربه ای
گفتم :اگه اذیتم کنی آره
باربدم داشت میخندید خودشو نگاه کردم خیلی قشنگ بود البته واسه من همینجوری راه رفتیم رفتیم زمینه بازی که اونا تو گوشیاشون بودن منم همینجوری دور میزدم حوصله سر رفت رفتم خدافظی کردم رفتم خونه لباسامو عوض کردم و شام خوردم و خوابیدم و داشتم به باربد فک میکردم که چطوری باهاش آشنا شدم و خوابم برد
تا پارت بعد فعلا
۱۵۷
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.