عشق در نگاه اول
عشق در نگاه اول
پارت ۵
برش زمان صبح
خیلی درد داشتم بزور بلند شدم دیدم لباس تنم نبود و جمین هم لباس نپوشیده بود مثل بچه کوچیک ها تو تخت خوابیده بود با موهاش ور رفتم بعد رفتم حموم
*
*
*
*
*
*
*
بعد 20 دقیقه آمدم بیرون موهام خوشک کردم بعد رفتم کنار جمین که بیدارش کنم ( باز الان لوس بازی نه نمیزارم 😐 )
عشقم جمین پشو لنگ ظهر
ات خوابم میات
جمینننننننن
بلهههههه
برو یه دوش بگیر بعد من صبحانه آماده میکنم پشو
برش زمان
آمد باهم صبحونه خوردیم که گفت
باید برنامه عروسی رو بزاریم
که من شروع کردم به سرفه کردن ........
پارت ۵
برش زمان صبح
خیلی درد داشتم بزور بلند شدم دیدم لباس تنم نبود و جمین هم لباس نپوشیده بود مثل بچه کوچیک ها تو تخت خوابیده بود با موهاش ور رفتم بعد رفتم حموم
*
*
*
*
*
*
*
بعد 20 دقیقه آمدم بیرون موهام خوشک کردم بعد رفتم کنار جمین که بیدارش کنم ( باز الان لوس بازی نه نمیزارم 😐 )
عشقم جمین پشو لنگ ظهر
ات خوابم میات
جمینننننننن
بلهههههه
برو یه دوش بگیر بعد من صبحانه آماده میکنم پشو
برش زمان
آمد باهم صبحونه خوردیم که گفت
باید برنامه عروسی رو بزاریم
که من شروع کردم به سرفه کردن ........
۵۰.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.