Part 2
ویو کوک :
( همون اتفاقا تا وقتی که ات گفت برو گمشو و اینا )
+ گمشو برو بیرون ( داد )
عصبانی شده بودم که کارکنای ات اومدن تو دفترش .
_ باشه ، میرم بیرون ، اما همه چیز همینجا تموم نمیشه .
با عصبانی بقیه رو کنار زدم و رفتم بیرون . وقتی رسیدم پایین برگشتم توی ماشین و راه افتادم . اون دختر هرزه چه فکری با خودش کرده ؟ فکر کرده چون خوشگل شده ارزشش کمتر بیشتر شده ؟ ( این آقا همونیه که میخواست مخ ات رو بزنه ) اصلا ، چطور اینهمه تغییر کرده ، اگه بقیه ببیننش اصلا نمیفهمن این همون دختر هرزه دوران دبیرستانه .
توی حال خودم بودم که گوشیم زنگ خورد . فلیکس بود . ( فلیکس دوست دوران کودکی کوک عه که یکمدت از هم جدا شدن ) ( علامت فلیکس & )
_ بله
& سلام داداش ، چطوری ؟
_ بنال
& اوف حالا توعم . مهمونی دعوتیم .
_ مهمونی کی ؟ کجا ؟ ساعت چند ؟
& یکی از بچه های دوران دبیرستان کل مدرسه رو دعوت کرده ، توی عمارتش ، ساعت ۷ امشب .
_ اوکی لوکیشن رو برام بفرست ، خدافظ
& باشه بای
مهمونی که کل دبیرستان توشن ؟ خب خانم جانگ ات ببینم چیکار میخوای بکنی .
ویو ات :
+ خانم پارک ( منشی ات ) لطفا همگی رو ببرید بیرون و خودتون هم برید بیرون .
خ.پ : چ..چشم .
همه که رفتن بیرون روی صندلیم نشستم و چشمام رو بستم . با به یاد آوری اون روزا درد رو جاهایی که کتک خورده بودم حس میکنم . اما ، آلام یک حفاظ دارم ، هرچند که نباید نشونش بدم ، میتونم حداقلِ محافظت رو از خودم کنم .
یهو گوشیم زنگ زد . ریوجین بود ، برداشتم . ( علامت ریوجین * )( دوستان ریوجین با اگ مهربون بود و یکجورایی دوست بچگیش هم بود ولی اون اون سال رو جدا شدن )
+ سلاممممم
* های گرل چه خبراااا ؟
+ سلامتی ، چیشده یادی از ما کردی ؟
* بابا من که همیشه بهت رنگ میزنم ، میام خونتون ، باهم میریم بیرون
+ حالا بگو چیشده ریو خانم ؟
* یکی از بچه های دبیرستان همه مدرسه رو پارتی دعوت کرده امشب ساعت ۷
+ خب ، باید فکر کنم ، گفتی کل مدرسه ؟
دلم میخواست برم ... اما قطعا جونگ کوک هم میاد .... اوففف حوصلشو ندارم
* آره کل مدرسه
+ من نمیام
* یعنی چیییییی یعنی من تنها برم ؟
+ اوهوم
* خب برای چی نمیای ؟
+ حوصله مهمونی ندارم
* بخاطر جونگ کوک ع....
قبل اینکه حرفشو کامل کنه قطع کردم . درسته یکم ناراحتش کردم اما باید مراقب خودم باشم ، اگه میرفتم معلوم نبود چه بلایی سرم میاورد .
وسایلم رو جمع کردم و از شرکت رفتم بیرون . اصلا حوصله کار ندارم .
* هی خانم جانگ ات ( داد طلبکاری )
سرمو برگردوندم و توی فاصله چند متریم ریوجین رو دیدم .
* تو امشب میای حتی اگه بخاطر جون....( داد طلبکاری )
سریع دویدم سمتش و جلوی دهنش رو گرفتم . بردمش سوار ماشینم کردمش و راه افتادم .
* هی من هنوز حرف داشتم
+ خونه من حرف میزنیم
* پس آهنگ میزارم
ادامه دارد ...
( همون اتفاقا تا وقتی که ات گفت برو گمشو و اینا )
+ گمشو برو بیرون ( داد )
عصبانی شده بودم که کارکنای ات اومدن تو دفترش .
_ باشه ، میرم بیرون ، اما همه چیز همینجا تموم نمیشه .
با عصبانی بقیه رو کنار زدم و رفتم بیرون . وقتی رسیدم پایین برگشتم توی ماشین و راه افتادم . اون دختر هرزه چه فکری با خودش کرده ؟ فکر کرده چون خوشگل شده ارزشش کمتر بیشتر شده ؟ ( این آقا همونیه که میخواست مخ ات رو بزنه ) اصلا ، چطور اینهمه تغییر کرده ، اگه بقیه ببیننش اصلا نمیفهمن این همون دختر هرزه دوران دبیرستانه .
توی حال خودم بودم که گوشیم زنگ خورد . فلیکس بود . ( فلیکس دوست دوران کودکی کوک عه که یکمدت از هم جدا شدن ) ( علامت فلیکس & )
_ بله
& سلام داداش ، چطوری ؟
_ بنال
& اوف حالا توعم . مهمونی دعوتیم .
_ مهمونی کی ؟ کجا ؟ ساعت چند ؟
& یکی از بچه های دوران دبیرستان کل مدرسه رو دعوت کرده ، توی عمارتش ، ساعت ۷ امشب .
_ اوکی لوکیشن رو برام بفرست ، خدافظ
& باشه بای
مهمونی که کل دبیرستان توشن ؟ خب خانم جانگ ات ببینم چیکار میخوای بکنی .
ویو ات :
+ خانم پارک ( منشی ات ) لطفا همگی رو ببرید بیرون و خودتون هم برید بیرون .
خ.پ : چ..چشم .
همه که رفتن بیرون روی صندلیم نشستم و چشمام رو بستم . با به یاد آوری اون روزا درد رو جاهایی که کتک خورده بودم حس میکنم . اما ، آلام یک حفاظ دارم ، هرچند که نباید نشونش بدم ، میتونم حداقلِ محافظت رو از خودم کنم .
یهو گوشیم زنگ زد . ریوجین بود ، برداشتم . ( علامت ریوجین * )( دوستان ریوجین با اگ مهربون بود و یکجورایی دوست بچگیش هم بود ولی اون اون سال رو جدا شدن )
+ سلاممممم
* های گرل چه خبراااا ؟
+ سلامتی ، چیشده یادی از ما کردی ؟
* بابا من که همیشه بهت رنگ میزنم ، میام خونتون ، باهم میریم بیرون
+ حالا بگو چیشده ریو خانم ؟
* یکی از بچه های دبیرستان همه مدرسه رو پارتی دعوت کرده امشب ساعت ۷
+ خب ، باید فکر کنم ، گفتی کل مدرسه ؟
دلم میخواست برم ... اما قطعا جونگ کوک هم میاد .... اوففف حوصلشو ندارم
* آره کل مدرسه
+ من نمیام
* یعنی چیییییی یعنی من تنها برم ؟
+ اوهوم
* خب برای چی نمیای ؟
+ حوصله مهمونی ندارم
* بخاطر جونگ کوک ع....
قبل اینکه حرفشو کامل کنه قطع کردم . درسته یکم ناراحتش کردم اما باید مراقب خودم باشم ، اگه میرفتم معلوم نبود چه بلایی سرم میاورد .
وسایلم رو جمع کردم و از شرکت رفتم بیرون . اصلا حوصله کار ندارم .
* هی خانم جانگ ات ( داد طلبکاری )
سرمو برگردوندم و توی فاصله چند متریم ریوجین رو دیدم .
* تو امشب میای حتی اگه بخاطر جون....( داد طلبکاری )
سریع دویدم سمتش و جلوی دهنش رو گرفتم . بردمش سوار ماشینم کردمش و راه افتادم .
* هی من هنوز حرف داشتم
+ خونه من حرف میزنیم
* پس آهنگ میزارم
ادامه دارد ...
۶.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.