وقتی باهاش قهر بودی و ... پارت ۱
روی تختم نشسته بودم و داشتم به اتفاقای چن روز پیش فک میکردم .. ایششش . مرتیکه الاغ .. فردی کی هستی .. انگار نه انگار من زنشم ...
همینجوری داشتم با خدم کلنجار میرفتم که انگار ی سنگ خورد تو شیشه بالکنم ... رفتم نزدیک و سرمو آوردم پایین که کوک رو دیدم ..
-پرنسس .. نمیخایی درو برام باز کنی ؟ یخ زدمااا
+نخیررر .. تو اینجا چیکار میکنی .. برو
-یااا .. ا.ت .. درو باز کن دیگه .. وگرنه ازینجا جم نمیخورم
+خب کسی مجبورت نکرده اینجا بمونی ..
بعد بی توجه به صدا زدنش رفتم تو .. ایش . پسره ی دیوونه
که دیدم داد کوک در اومد .. نگران شدم رفتم دیدم افتاده و شکمش و گرفته .. وای خداا .. سریع رفتم پایین و رفتم حیاط پشتی .. دیدم از درد داره به خودش میپیچه .. رفتم سمتش
+کوک .. چیشدی .. حالت خوبه ؟ کوک ؟ *نگران
-اخخخ *درد داره
رفتم جلوش نشستم .. که یهو از کمرم گرفت و منو به خودش نزدیک کرد
-بلاخره گیرت انداختم پرنسسم
+یاااا .. کوک ؟ تو منو گول زدی ؟ ولم کننن *سعی داره از بغل کوک بیاد بیرون
-نگرانم شدی ؟
+نخیر .. فقط از سر انسانیت بود
همینجوری داشتم با خدم کلنجار میرفتم که انگار ی سنگ خورد تو شیشه بالکنم ... رفتم نزدیک و سرمو آوردم پایین که کوک رو دیدم ..
-پرنسس .. نمیخایی درو برام باز کنی ؟ یخ زدمااا
+نخیررر .. تو اینجا چیکار میکنی .. برو
-یااا .. ا.ت .. درو باز کن دیگه .. وگرنه ازینجا جم نمیخورم
+خب کسی مجبورت نکرده اینجا بمونی ..
بعد بی توجه به صدا زدنش رفتم تو .. ایش . پسره ی دیوونه
که دیدم داد کوک در اومد .. نگران شدم رفتم دیدم افتاده و شکمش و گرفته .. وای خداا .. سریع رفتم پایین و رفتم حیاط پشتی .. دیدم از درد داره به خودش میپیچه .. رفتم سمتش
+کوک .. چیشدی .. حالت خوبه ؟ کوک ؟ *نگران
-اخخخ *درد داره
رفتم جلوش نشستم .. که یهو از کمرم گرفت و منو به خودش نزدیک کرد
-بلاخره گیرت انداختم پرنسسم
+یاااا .. کوک ؟ تو منو گول زدی ؟ ولم کننن *سعی داره از بغل کوک بیاد بیرون
-نگرانم شدی ؟
+نخیر .. فقط از سر انسانیت بود
۸.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.