تا نقـش دل انگیز تـو در صورت مـاه است
تا نقـش دل انگیز تـو در صورت مـاه است
چشمم همه شب در پیِ مهتاب به راه است
چشمان تـو آغـاز گرِ، صبح و سپیدی ست
با اینکه شبِ چشم تو در نطفه سیاه است
راضی بـه تماشـای تـو از دور، دلِ ماست
هرچند که این حادثه هم گاه به گاه است
حرفـم بـه تـو تـا، مـرزِ زبان می رسد امّا
پیغـام رسـانم بـه تـو هر بـار، نگاه است
عطرت همه جاهست وخودت هیچ کجا نه
ایـن شیـوهٔ آزُردنم ای دوست، گنـاه است
در صبـر چو ایوبم و در حُسن چـو یوسف
آئینهٔ صـد تکه بر ایـن حرف، گـواه است.
چشمم همه شب در پیِ مهتاب به راه است
چشمان تـو آغـاز گرِ، صبح و سپیدی ست
با اینکه شبِ چشم تو در نطفه سیاه است
راضی بـه تماشـای تـو از دور، دلِ ماست
هرچند که این حادثه هم گاه به گاه است
حرفـم بـه تـو تـا، مـرزِ زبان می رسد امّا
پیغـام رسـانم بـه تـو هر بـار، نگاه است
عطرت همه جاهست وخودت هیچ کجا نه
ایـن شیـوهٔ آزُردنم ای دوست، گنـاه است
در صبـر چو ایوبم و در حُسن چـو یوسف
آئینهٔ صـد تکه بر ایـن حرف، گـواه است.
۲.۵k
۰۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.