تک پارتی
(وقتی بهت اهمیت نمیده ولی وقتی ددی صداش میکنی و....)
نیم ساعت هیونجین بی
حرکت سرش توی گوشیش بود
آت :عزیزم نمیخوای بخوابی
بدون اینکه حتا تکون بخوره گفت
هیونجین :تو دراز بکش عزیزم منم چند ساعت دیگه میخوابم
هوفی از سر کلافگی کشیدی
بعد از اینکه روتینت رو کامل کردی و به سمتش رفتی روش خیمه زدی بدون حرکت بود البته آنقدر غرق در گوشی بود که متوجه تو نشد
آت :من برای امشب برنامه داشتم
باز هم متوجه حرفت نشد شاید زیادی غرق در گوشی بود
آت :ددی
انگار منتظر همین حرف بود با شتاب گوشی رو توی صورتت کوبید آت دستش رو روی دماغش گذاشت و گفت
آت :دماغم ای ای هیونجین میکشمت
آت از روش بلند شد هیونجین رفت تا براش یخ بیاره آت هم یخ رو گرفت و گفت
آت :ددی فک کنم دماغم خوبه اما برنامه هامون هیونجین بدون هیچ حرفی شروع به بوسه کرد :)
مین سو
نیم ساعت هیونجین بی
حرکت سرش توی گوشیش بود
آت :عزیزم نمیخوای بخوابی
بدون اینکه حتا تکون بخوره گفت
هیونجین :تو دراز بکش عزیزم منم چند ساعت دیگه میخوابم
هوفی از سر کلافگی کشیدی
بعد از اینکه روتینت رو کامل کردی و به سمتش رفتی روش خیمه زدی بدون حرکت بود البته آنقدر غرق در گوشی بود که متوجه تو نشد
آت :من برای امشب برنامه داشتم
باز هم متوجه حرفت نشد شاید زیادی غرق در گوشی بود
آت :ددی
انگار منتظر همین حرف بود با شتاب گوشی رو توی صورتت کوبید آت دستش رو روی دماغش گذاشت و گفت
آت :دماغم ای ای هیونجین میکشمت
آت از روش بلند شد هیونجین رفت تا براش یخ بیاره آت هم یخ رو گرفت و گفت
آت :ددی فک کنم دماغم خوبه اما برنامه هامون هیونجین بدون هیچ حرفی شروع به بوسه کرد :)
مین سو
۵.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.