aboW myhert 🧛🖤پارت ۵
بغلش کردم متعجب نگاهم میکرد گربه هم افتاد رو سرم پنجش رو کرد تو دهنم تازه متوجه شدم سرمو تکون دادم گربه افتاد رو زمین نگاهی بهش کردم گفتم : میمون درختی جات راحته
یه نگاه به من کردم جیغ زد
آه چرا جیغ میکشی ایش گفت : پس تو منو آوردی درسته برای چی
نزدیکش شدم از جاش بلند شد ایستاد آروم به سمتش حرکت کردم عقب عقب رفت چسبید به کمد سرمو بهش نزدیک کردم گفتم : فکر نمیکنی زیادی پسر خاله دختر خاله شدی متوجه خودش شد با دستاش رو سینم گذاشت هلم داد ...!
لی مین ویو 》 چی باورم نمیشه اون چطور نزدیکم شد وای خدا از در اتاق رفت بیرون آه خب حوصلم سر رفته تصمیمم گرفتم برم بیرون سرو گوشی به آب بدم ا اتاق آمدم بیرون با یه سالن عمارت بزرگ مشکی رو به رو شدم اوو چه قشنگه کناره های دیوار عکس هایی بودن یکی از یکی قدیمی تر ...که همشون روی تخت سلطنتی نشسته بودن آه دوربینم رو از اتاق آوردم بیرون شروع کردم به عکس گرفتن چه خوبه حتما به هون مردک خودشیفته خوشحال میشه وای یکی از پشتم گفت : فکر نمیکنی زیادی فوضولی ....
جیغی کشيدم دستمو رو سینم گذاشتم گفتم : زهر ترک شدم پیشی سفید تعجب کرد از چیزی که گفتم چی من پیشیم آه اصن ولش بیا ناهار بخوریم واییییییییییی خدا چه گشنمه به سمت میز غذا خوری رفتیم خدمتکار هایی سینی غذا رو میزاشتن...
لایک حمایت کنید .
یه نگاه به من کردم جیغ زد
آه چرا جیغ میکشی ایش گفت : پس تو منو آوردی درسته برای چی
نزدیکش شدم از جاش بلند شد ایستاد آروم به سمتش حرکت کردم عقب عقب رفت چسبید به کمد سرمو بهش نزدیک کردم گفتم : فکر نمیکنی زیادی پسر خاله دختر خاله شدی متوجه خودش شد با دستاش رو سینم گذاشت هلم داد ...!
لی مین ویو 》 چی باورم نمیشه اون چطور نزدیکم شد وای خدا از در اتاق رفت بیرون آه خب حوصلم سر رفته تصمیمم گرفتم برم بیرون سرو گوشی به آب بدم ا اتاق آمدم بیرون با یه سالن عمارت بزرگ مشکی رو به رو شدم اوو چه قشنگه کناره های دیوار عکس هایی بودن یکی از یکی قدیمی تر ...که همشون روی تخت سلطنتی نشسته بودن آه دوربینم رو از اتاق آوردم بیرون شروع کردم به عکس گرفتن چه خوبه حتما به هون مردک خودشیفته خوشحال میشه وای یکی از پشتم گفت : فکر نمیکنی زیادی فوضولی ....
جیغی کشيدم دستمو رو سینم گذاشتم گفتم : زهر ترک شدم پیشی سفید تعجب کرد از چیزی که گفتم چی من پیشیم آه اصن ولش بیا ناهار بخوریم واییییییییییی خدا چه گشنمه به سمت میز غذا خوری رفتیم خدمتکار هایی سینی غذا رو میزاشتن...
لایک حمایت کنید .
۳۴.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.