شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₃₅
داشتم به ماجرا فکر میکردم که نمیدونم کی شب شد پاهامو دراز کرده بودم تو دیوارو خودمم دراز کشیده بودم میخواستم به مغزم خون برسه
-هوی پاشو
+دستم درد میکنه...بازش کن ببین حتی جاشم مونده
یه چی به ذهنم رسید که اگه ب چخ نرم خوبه
-نمیتونم
مجبور شدم نقشمو عملی کنم
+خب ببین من به بادیگاردام همه موضوع رو گفتم اگه هرکاری که میگنمو نکنی یهشون علامت میدم که لوت بدن
-اونوقت چطوری میخوای علامت بدی
+خب...خب..من اینم دیگه
دخترک میدونست که هیچی نباشه حداقلش ی شک کوچولویی به دلش انداخته
-حالا هرچی بازت میکنم چپن باید غذاتم بخوری فردا صبح میریم
+وایسا کجا...هی..هیی
دخترک کلافه پوفی کشید و با دیدن چنگال به ذهنش رسید که......
#فیک
#وانشات
#بیتیاس
ᵖᵃʳᵗ'₃₅
داشتم به ماجرا فکر میکردم که نمیدونم کی شب شد پاهامو دراز کرده بودم تو دیوارو خودمم دراز کشیده بودم میخواستم به مغزم خون برسه
-هوی پاشو
+دستم درد میکنه...بازش کن ببین حتی جاشم مونده
یه چی به ذهنم رسید که اگه ب چخ نرم خوبه
-نمیتونم
مجبور شدم نقشمو عملی کنم
+خب ببین من به بادیگاردام همه موضوع رو گفتم اگه هرکاری که میگنمو نکنی یهشون علامت میدم که لوت بدن
-اونوقت چطوری میخوای علامت بدی
+خب...خب..من اینم دیگه
دخترک میدونست که هیچی نباشه حداقلش ی شک کوچولویی به دلش انداخته
-حالا هرچی بازت میکنم چپن باید غذاتم بخوری فردا صبح میریم
+وایسا کجا...هی..هیی
دخترک کلافه پوفی کشید و با دیدن چنگال به ذهنش رسید که......
#فیک
#وانشات
#بیتیاس
۴.۶k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.