تبهکار فریبنده
تنها کاری که کردم خودمم انداختم جلوش تا تیر نخوره و بعد درد و حشتناکی توی شونم احساس کردم و دیگه چشمام چیزی ندید
My:
پسر دخترکش رو توی اغوشش گرفته بود هنوز اتفاق های که تا چند دقیقه ی پیش رو درک نمی کرد که چوی اینبار اون رو نشونه گرفت اما قبل از اینکه شلیک کنه تیری توی مغزش خورد و کوک وارد اتاق شد
÷باید فرار کنیم
_ک..کوک ان..انجلا ا......اون
÷الان وقت نداریم میبریمش بیمارستان عجله کن
پسر دختر رو توی اغوشش گرفت از پنجره اتاق بیرون رفتن وبه سمت ماشین دویدن کوک سوار در باز کرد دختر رو روی صندلی عقب گذاشتن و کوک پشت فرمون و تهیونگ روی صندلی شاگرد نشست و با سرعت حرکت کردند دوتا ماشین هم پشت سرشون بود
_کجا میری بیمارستان این طرفیه
÷دارم میرم اون خونت که وسط دریا بود
_برو بیمارستان
÷که بگیرندمون
_زن و بچه ی من دارن میمرن می فهمی
÷اگه هم بریم اونجا هممون میمیریم
باسرعت به طرف خونه حرکت کردن و وقتی به اسکله رسیدن سوار قایق شدن و با سرعت به طرف خونه حرکت کردند
My:
پسر دخترکش رو توی اغوشش گرفته بود هنوز اتفاق های که تا چند دقیقه ی پیش رو درک نمی کرد که چوی اینبار اون رو نشونه گرفت اما قبل از اینکه شلیک کنه تیری توی مغزش خورد و کوک وارد اتاق شد
÷باید فرار کنیم
_ک..کوک ان..انجلا ا......اون
÷الان وقت نداریم میبریمش بیمارستان عجله کن
پسر دختر رو توی اغوشش گرفت از پنجره اتاق بیرون رفتن وبه سمت ماشین دویدن کوک سوار در باز کرد دختر رو روی صندلی عقب گذاشتن و کوک پشت فرمون و تهیونگ روی صندلی شاگرد نشست و با سرعت حرکت کردند دوتا ماشین هم پشت سرشون بود
_کجا میری بیمارستان این طرفیه
÷دارم میرم اون خونت که وسط دریا بود
_برو بیمارستان
÷که بگیرندمون
_زن و بچه ی من دارن میمرن می فهمی
÷اگه هم بریم اونجا هممون میمیریم
باسرعت به طرف خونه حرکت کردن و وقتی به اسکله رسیدن سوار قایق شدن و با سرعت به طرف خونه حرکت کردند
۳.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.