Black Ghost
Black Ghost
Part ۴.
_ صدای داد می اومد از سمت اتاق آدرینا در اتاق و باز کردم که با قیافه متعجب آدرینا روبه رو شدم
+داد زدم اولش کسی نیومد ولی بعد چند مین در اتاق باز شد باورم نمیشد این همون پسر س که تو کافه بود ....
+ ش. شما چرا منو اوردید اینجا ( ترسیده) ( کلا ترسو و چوس کلاس😐🗿)
_ ترسیدی عزیزم تو قراره تا آخر عمرت برای من شی ( نیشخند)
+ چ.چی
_ به آجوما میگم بهت قانون هارو بگه
در اتاق بست و رفت
ویو آدرینا
متعجب به در اتاق خیره شدم یعنی قراره تا آخر عمرم اینجا باشم؟!
بعد چند مین در اتاق زده شد
+ بفرمایید
یه خانوم میانسال وارد شد و احترام گذاشت
علامت آجوما :&
& سلام خانوم من آجوما هستم خدمتکار عمارت هر در خواستی داشتین به من و ندیمه های عمارت بگین
+باشه
& من اومدم قانون های عمارت و خودتون رو بهتون بگم
+ قانون های خودم!؟
&بله
&۱ با هیچ پسری حرف نمی زنید ۲ تو کار ارباب فضولی نمی کنید ۳ فرار نمی کنید چون عاقب خوبی نداره ۴ ارباب رو عصبانی نمی کنید ۵ بدون اجازه بیرون نمی رید۶ با ایشون رسمی صحبت نمیکنید
+ این همه راستی اسم ایشون و شغلشون چیه ؟
&اسم ارباب جیمینه و بزرگ ترین مافیای آسیا هستن
+ چ.چی ( ترسیده )
آجوما بدون هیچ حرفی رفت
بی اختیار اشکام سرازیر شدن بعد چند مین چشمام گرم شدن و خوابم برد
خدمتکار : خانوم بیدار شین ارباب گفتن بیاین پایین برای شام علامت خدمتکارها @
+ چی مگه ساعت چنده؟
@ساعت ۶ چون قراره برین به یه مهمونی برای همین ارباب زود شام می خورن
+ آهان
رفتم حموم توی حموم هر چیزی که نیاز داشتم بود رویتن پوستیم رو انجامو دادم موهام و خشک کردم یه لباس پوشیدم و رفتم پایین ( میزارم)
دیدم جیمین نشسته رفتم سمت میز خیلی دور ازش نشستم که گفت
_بیا بشین اینجا اشاره به صندلی خیلی نزدیک به خودش
بدون هیچ حرفی رفتم سمت صندلی خواستم بشینم که دستم رو گرفت و افتادم روی پاش خواستم بلند شم که نزاشت منم ازش می ترسیدم
_ بخور ( منظور غذاس 😐)
+ ب.اش
شروع کردم به خوردن غذا که یه چیزی زیرم حس کردم د.ی.ک.ش بود بزرگ شده بود
_ نیشخند)
بعد چند مین
_ میتونی بلند شی
ساعت ۹ آماده باش قراره بریم به یه مهمونی
+چ.چشم
از پله ها رفتم بالا و.........
الن پارت بعد رو میزارم حمایت کنید اسمات براتون می زارم
Part ۴.
_ صدای داد می اومد از سمت اتاق آدرینا در اتاق و باز کردم که با قیافه متعجب آدرینا روبه رو شدم
+داد زدم اولش کسی نیومد ولی بعد چند مین در اتاق باز شد باورم نمیشد این همون پسر س که تو کافه بود ....
+ ش. شما چرا منو اوردید اینجا ( ترسیده) ( کلا ترسو و چوس کلاس😐🗿)
_ ترسیدی عزیزم تو قراره تا آخر عمرت برای من شی ( نیشخند)
+ چ.چی
_ به آجوما میگم بهت قانون هارو بگه
در اتاق بست و رفت
ویو آدرینا
متعجب به در اتاق خیره شدم یعنی قراره تا آخر عمرم اینجا باشم؟!
بعد چند مین در اتاق زده شد
+ بفرمایید
یه خانوم میانسال وارد شد و احترام گذاشت
علامت آجوما :&
& سلام خانوم من آجوما هستم خدمتکار عمارت هر در خواستی داشتین به من و ندیمه های عمارت بگین
+باشه
& من اومدم قانون های عمارت و خودتون رو بهتون بگم
+ قانون های خودم!؟
&بله
&۱ با هیچ پسری حرف نمی زنید ۲ تو کار ارباب فضولی نمی کنید ۳ فرار نمی کنید چون عاقب خوبی نداره ۴ ارباب رو عصبانی نمی کنید ۵ بدون اجازه بیرون نمی رید۶ با ایشون رسمی صحبت نمیکنید
+ این همه راستی اسم ایشون و شغلشون چیه ؟
&اسم ارباب جیمینه و بزرگ ترین مافیای آسیا هستن
+ چ.چی ( ترسیده )
آجوما بدون هیچ حرفی رفت
بی اختیار اشکام سرازیر شدن بعد چند مین چشمام گرم شدن و خوابم برد
خدمتکار : خانوم بیدار شین ارباب گفتن بیاین پایین برای شام علامت خدمتکارها @
+ چی مگه ساعت چنده؟
@ساعت ۶ چون قراره برین به یه مهمونی برای همین ارباب زود شام می خورن
+ آهان
رفتم حموم توی حموم هر چیزی که نیاز داشتم بود رویتن پوستیم رو انجامو دادم موهام و خشک کردم یه لباس پوشیدم و رفتم پایین ( میزارم)
دیدم جیمین نشسته رفتم سمت میز خیلی دور ازش نشستم که گفت
_بیا بشین اینجا اشاره به صندلی خیلی نزدیک به خودش
بدون هیچ حرفی رفتم سمت صندلی خواستم بشینم که دستم رو گرفت و افتادم روی پاش خواستم بلند شم که نزاشت منم ازش می ترسیدم
_ بخور ( منظور غذاس 😐)
+ ب.اش
شروع کردم به خوردن غذا که یه چیزی زیرم حس کردم د.ی.ک.ش بود بزرگ شده بود
_ نیشخند)
بعد چند مین
_ میتونی بلند شی
ساعت ۹ آماده باش قراره بریم به یه مهمونی
+چ.چشم
از پله ها رفتم بالا و.........
الن پارت بعد رو میزارم حمایت کنید اسمات براتون می زارم
۷.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.