عشق دردسر ساز``
₱₳Ɽ₮:47///•پارت آخر
۳سال بعد
سوهو: مامان...
ا/ت: بله پسرم؟؟
سوهو: مامان گشنمه...
ا/ت: پسرم گشنشه ها.؟..
سوهو: آله... خیلی
که یهو تهیونگ از پشت سوهو رو بغل میکنه میگه...
تهیونگ: اومم... پس سوهو کوچولو گشنشه... اره؟(خنده)
سوهو: اوهوم...
وبعد تهیونگ سوهو رو قلقلک میده و میگه..
سوهو:وایی...(خنده).. بابا(خنده).. نکن..
تهیونگ:بابا قربونت بشه..(لبخند)
صدای خنده هاشون کل خونرو ور میداره... تهیونگ سوهو رو میبره پیش میز غذا خوری منم غذارو بردم براشون..
سوهو: اخخ جون.. مامان... غذای مورد علاقمو درست کرده...
منم یه بوسی به گونش میزنمو میگم
ا/ت: میدونستی امروز میریم پارک؟(لبخند)
سوهو: اخخ جونمی جون...
پایان"
(امید وارم همه ی خانواده ها اینجوری شاد باشن..🥲👨👩👦✨)
چند کلمه حرف دارم باهاتون: 🙂👇🏻
خب بیبی های من میدونید رمان بعدی گِیه بیشتریا اینو خواستن ک بزارمش و اینکه از اعضا نیستو هیچ نگران نباشید.. سعی میکنم صحنه دارش کنم اگه میشه کامنتای این پستو۲٠٠تا کنید تا رمان بعدیو بزارم... 💁🏻♀️💙
+خیلی دوستون دارم عشقای من🧸🫶🏻🥹
۳سال بعد
سوهو: مامان...
ا/ت: بله پسرم؟؟
سوهو: مامان گشنمه...
ا/ت: پسرم گشنشه ها.؟..
سوهو: آله... خیلی
که یهو تهیونگ از پشت سوهو رو بغل میکنه میگه...
تهیونگ: اومم... پس سوهو کوچولو گشنشه... اره؟(خنده)
سوهو: اوهوم...
وبعد تهیونگ سوهو رو قلقلک میده و میگه..
سوهو:وایی...(خنده).. بابا(خنده).. نکن..
تهیونگ:بابا قربونت بشه..(لبخند)
صدای خنده هاشون کل خونرو ور میداره... تهیونگ سوهو رو میبره پیش میز غذا خوری منم غذارو بردم براشون..
سوهو: اخخ جون.. مامان... غذای مورد علاقمو درست کرده...
منم یه بوسی به گونش میزنمو میگم
ا/ت: میدونستی امروز میریم پارک؟(لبخند)
سوهو: اخخ جونمی جون...
پایان"
(امید وارم همه ی خانواده ها اینجوری شاد باشن..🥲👨👩👦✨)
چند کلمه حرف دارم باهاتون: 🙂👇🏻
خب بیبی های من میدونید رمان بعدی گِیه بیشتریا اینو خواستن ک بزارمش و اینکه از اعضا نیستو هیچ نگران نباشید.. سعی میکنم صحنه دارش کنم اگه میشه کامنتای این پستو۲٠٠تا کنید تا رمان بعدیو بزارم... 💁🏻♀️💙
+خیلی دوستون دارم عشقای من🧸🫶🏻🥹
۲۸.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.