ویو جونکوک
ویو جونکوک
کمکم داشتم شلوارشو در می اوردم و کاملا لخ. تش کردم
وای چه بدنی داره خیلی تحریک شدم ات داشت دکمه های لباسمو باز میکر حالا هر دومون لخ. ت بودیم
ویو ات
هردومون لخ. ت بودیم عضو شو که پیدم یکم ترسیدمو خواستم ی جورایی فرار کنم
کهبا نیشخند گفت
_تا الان داشتی همکاری میکردی چی شد خانم کوچولو ترسیدی
+نه از چی بترسم مگع چیز ترسناکی اینجاست
_بله معلومه
ویو ات
داشت به کارش ادامه میدادو واردم کرد
+اههه ددی لطفا اروم
ویو جونکوک
با ناله هاش بیشتر تحریک میشدموکاملا واردش کردم
بعد چند را ارض. ا شدیم و
(بچه برو نمازتو بخون😂📿)
پرش زمان به صبح
با حس دلدردی که داشتم از خواب بیدار شدم که کوک نبود
و ی نامه نوشته بود
نامه:
دیشب فقط ی حوس بود و من از اینجا میخوام برمو ( از این حرفا)
ویو ات
زانو هامو بغل کردمو نشستم گریه کرم وسایلمو جمع کردمو رفتم یه کشور دیگع پاریس
کمکم داشتم شلوارشو در می اوردم و کاملا لخ. تش کردم
وای چه بدنی داره خیلی تحریک شدم ات داشت دکمه های لباسمو باز میکر حالا هر دومون لخ. ت بودیم
ویو ات
هردومون لخ. ت بودیم عضو شو که پیدم یکم ترسیدمو خواستم ی جورایی فرار کنم
کهبا نیشخند گفت
_تا الان داشتی همکاری میکردی چی شد خانم کوچولو ترسیدی
+نه از چی بترسم مگع چیز ترسناکی اینجاست
_بله معلومه
ویو ات
داشت به کارش ادامه میدادو واردم کرد
+اههه ددی لطفا اروم
ویو جونکوک
با ناله هاش بیشتر تحریک میشدموکاملا واردش کردم
بعد چند را ارض. ا شدیم و
(بچه برو نمازتو بخون😂📿)
پرش زمان به صبح
با حس دلدردی که داشتم از خواب بیدار شدم که کوک نبود
و ی نامه نوشته بود
نامه:
دیشب فقط ی حوس بود و من از اینجا میخوام برمو ( از این حرفا)
ویو ات
زانو هامو بغل کردمو نشستم گریه کرم وسایلمو جمع کردمو رفتم یه کشور دیگع پاریس
۲.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.