پدرخوانده پارت 41
فلش بک همونطور که با ریتم اهنگ میرقصید داخل اتاق پسر بزرگتر رف و با صدای بلند و گوش خراشی داد میزد " دانانانانانا زندگی دینامیته " پسر بزرگتر با غر غر زیر پتو رفت پسر بزرگتر حرصی گفت " تهیونگ گورتو گم کن تا همون دینامیتو نکردم تو....تهیونگ پاشو به زمین کوبید "بلند شو یونگی هیونگ حوصلم سر رفته" حداقل اون اهنگ مضخرف رو کم کن تهیونگ حرصی جواب داد " مزخرف؟ تو الان به بزرگترین بند بوی جهان گفتی مزخرف چطور هیونگ... "یونگی پاشد و رو تخت نشست موهای تهیونگ بهم ریخت" اگر انقدر پیگیر این گروه نبودی و به مار و زدگیت میرسیدی الان توهم یه چیزی میشدی خرس عسلی" تهیونگ با اخم گفت " صد بار بهت گفتم به من نگو خرس عسلیتو فقط 2 سال ازم بزرگتری در ضمن" لبخند دندون نمایی زد و گفت " منم مبخام خاننده شم چون هم صداشو دارم هم سیماشو " یونگی یه نگاه از دنیا بریده ای به دوستش انداخت و رفت دستشویی تهیونگ با داد گفت " هی مرتیکه باید بخاطر توهین به کامبک جدید بی تی اس کتبی از ارمیا معذرت خواهی کنی و اولین نفر لیستی که باید ازش معذرت خواهی بشه منم " یونگی برگشت به تهیونگ نگاه کرد " اگر نمیخای دهنت سرویس بشه ساکت شو مردک " و تهیونگ ساکت شد قطعا دعوا با یونگی دل شیر میخواست و اعصاب اهنی میخواست کمی بعد حاضر بودن که به رستوران برن رستورانی که توش تهیونگ تو قسمت سرو و یونگی گارسون بود جفتشون با عشق سر کارشون حاضر میشدن تهیونگ از اینکه کنار بهترین و تنها دوستش بود لذت میبرد و یونگی..... این حس دونفره بود البته تا وقتی که دلشو به سانا نباخته بود سانا دختری تو قسمت پاستا و همسایه یونگی بود تهیونگ ظرف پاستا رو گرفت تازیین کرد و عمیق بو کشید بوی غذا عالی بود یونگی برای گرفتن سفارش رفت سانا با لبخند گفت " سفارش امادست" تهیونگ ظرف رو به دست یونگی داد و با نگاه معنا دارش به یونگی مه قرق سانا بود نگاه میکرد. یونگی بیرون رفت و تهیونگ تو دلش شیطانی خندید هیونگش عاشق شده بود؟ باید یه برنامه درست حسابی برای رسوندن این دوتا میریخت ☆☆☆☆
" اقای دکتر تروخدا بگید حال برادرم چطوره" جیمین با هق هق از دکتر میپرسید کانیا اما.... حالش ناجور بود و از داخل شیشه به تهیونگی که داره با مرگ میجنگه نکاه میکرد " اقای کیم لطفا ارامش خودتون رو حفظ کنید برادرتون دچار پرولاپس قلب هستند و در عین حال مشکل اریتمی هم دارن این دو بیماری کنار هم خیلی خطر ناکه باید چند روزی تو ای سیو کنار ما بمونن تا وقتی که به هوش بیاد و ما برای درمان اقدام کنیم فعلا ارامش تون رو حفض کنید و به سوالات من گوش کنید "
ادامه دارد
" اقای دکتر تروخدا بگید حال برادرم چطوره" جیمین با هق هق از دکتر میپرسید کانیا اما.... حالش ناجور بود و از داخل شیشه به تهیونگی که داره با مرگ میجنگه نکاه میکرد " اقای کیم لطفا ارامش خودتون رو حفظ کنید برادرتون دچار پرولاپس قلب هستند و در عین حال مشکل اریتمی هم دارن این دو بیماری کنار هم خیلی خطر ناکه باید چند روزی تو ای سیو کنار ما بمونن تا وقتی که به هوش بیاد و ما برای درمان اقدام کنیم فعلا ارامش تون رو حفض کنید و به سوالات من گوش کنید "
ادامه دارد
۱۰.۸k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.