عضو جدید پارت 8
4روز بعد موزیک ویدیو گرفتیم امروز روزه اخره که اینجا هستیم فردا برمی گردیم سئول
الانم اومدیم ساحل... اسلاید دو استایل ا. ت
تا رسیدیم دامنمو کندم پریدم تو آب
فیلیکس هم اومد روش آب ریختم
شوگا تو ذهنش: پسره لوس
جین تو ذهنش: پسره ناهندسام
کوک تو ذهنش : ا. ت چرا این لباسو پوشید
ته تو ذهنش: شیطونه میگه پسرو بزنم صدا بز بده
جیمین تو ذهنش: ا. ت اگه اینجا نبود تا الان دخلشو در آورد بودم
نامجون توذهنش: این پسره چقدر خودشو به ا. ت میچسبونه
2 ساعت بعد
ا. ت: اوفف گرم شد میخوام برم بستنی بگیریم
ته : منم باهات میام
ا. ت: باشه
دامنمو پوشیدم حولمو دورم انداختم مغازه یکم دور از ساحل بود
داشتم پیاده میرفتیم
ته: چقدر صمیمی با فیلیکس
ا. ت: آره پسره خوبیه
ته: هر کی ندونه فکر میکنه دوست پسرته
وایستادم
ا. ت: الان منظورت چیه
ته: منظورم اینه اگه یکم فاصله بگیری بهتره
ا. ت: برای چی اون دوستمه
را هم افتادیم تهیونگ خیلی عصبی بود داشتیم برمیگشتیم
ا. ت: الان چرا قیافه گرفتی
ته: برو بابا
ا. ت: بهت گفتم فیلیکس دوستمه
ا. ت: اصلا یه سوال تو برای چی گیر دادی رو فیلیکس
وایستاد مکث کرد نگام کرد سر شو طرفم آورد لبامو بوسید
ته : برای اینکه دوست دارم نمی خوام کسی نزدیکت شه قرمز شدم
ا. ت: ها؟ 😳
تهیونگ: میشه دوست دخترم شی
مکث کردم
تهیونگ: بگو دیگه
ا. ت: باشه
دیدم لباشو رو لبام گذاشت
ویو جونگ کوک:
نامجون: پاشو برو ببین این دوتا کجا هستن یه بستنی رفتن بخرن
جونگ کوک: باشه
رفتم دیدم اونور خیابون تهیونگ داره ا. تو میبوسه
کثافتتتتتتتتتتت
نمی بخشمت تهیونگ( حالت شوخی و گریه الکی )
رفتم پیش اعضا
نامجون: خب چشد
جونگ کوک: تهیونگ داشت ا. تو میبوسید
اعضا: چیییییییییییییی؟
اعضا تو ذهنشون : شکست عشقی خوردم، ول چیزی نمی تونم بگم چون تاثیری نداره
الانم اومدیم ساحل... اسلاید دو استایل ا. ت
تا رسیدیم دامنمو کندم پریدم تو آب
فیلیکس هم اومد روش آب ریختم
شوگا تو ذهنش: پسره لوس
جین تو ذهنش: پسره ناهندسام
کوک تو ذهنش : ا. ت چرا این لباسو پوشید
ته تو ذهنش: شیطونه میگه پسرو بزنم صدا بز بده
جیمین تو ذهنش: ا. ت اگه اینجا نبود تا الان دخلشو در آورد بودم
نامجون توذهنش: این پسره چقدر خودشو به ا. ت میچسبونه
2 ساعت بعد
ا. ت: اوفف گرم شد میخوام برم بستنی بگیریم
ته : منم باهات میام
ا. ت: باشه
دامنمو پوشیدم حولمو دورم انداختم مغازه یکم دور از ساحل بود
داشتم پیاده میرفتیم
ته: چقدر صمیمی با فیلیکس
ا. ت: آره پسره خوبیه
ته: هر کی ندونه فکر میکنه دوست پسرته
وایستادم
ا. ت: الان منظورت چیه
ته: منظورم اینه اگه یکم فاصله بگیری بهتره
ا. ت: برای چی اون دوستمه
را هم افتادیم تهیونگ خیلی عصبی بود داشتیم برمیگشتیم
ا. ت: الان چرا قیافه گرفتی
ته: برو بابا
ا. ت: بهت گفتم فیلیکس دوستمه
ا. ت: اصلا یه سوال تو برای چی گیر دادی رو فیلیکس
وایستاد مکث کرد نگام کرد سر شو طرفم آورد لبامو بوسید
ته : برای اینکه دوست دارم نمی خوام کسی نزدیکت شه قرمز شدم
ا. ت: ها؟ 😳
تهیونگ: میشه دوست دخترم شی
مکث کردم
تهیونگ: بگو دیگه
ا. ت: باشه
دیدم لباشو رو لبام گذاشت
ویو جونگ کوک:
نامجون: پاشو برو ببین این دوتا کجا هستن یه بستنی رفتن بخرن
جونگ کوک: باشه
رفتم دیدم اونور خیابون تهیونگ داره ا. تو میبوسه
کثافتتتتتتتتتتت
نمی بخشمت تهیونگ( حالت شوخی و گریه الکی )
رفتم پیش اعضا
نامجون: خب چشد
جونگ کوک: تهیونگ داشت ا. تو میبوسید
اعضا: چیییییییییییییی؟
اعضا تو ذهنشون : شکست عشقی خوردم، ول چیزی نمی تونم بگم چون تاثیری نداره
۱۲.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.