درگیرِ مافیاها / پارت ۵۸
از زبان ا/ت:
فایلو باز کردم فیلم شکنجه و کشته شدن دو نفر بود افراد جانگ شین دو نفرو شکنجه میکردن ولی خودش شخصا دوتا گلوله به هر دوشون زد و کشتشون این مدرک کافی ای بود واسه نابود کردن جانگ شین ولی USB همرام نبود برای همین گوشیمو درآوردم و از اتاق یه سیم شارژر پیدا کردم و به لپ تاپ وصلش کردم سریع فیلمو رو گوشیم کپی کردم؛ باید زود از اینجا میرفتم بیرون هر لحظه ممکن بود کسی سر برسه کارم که تموم شد همه چیو مثل اولش سر جا گذاشتم میخواستم برم بیرون که صدای جانگ شین اومد نمیشد برم بیرون یهو منو میدید چاره ای نبود رفتم توی کمد دیواری که تو اتاقش بود و درو محکم از داخل بستم خیلی میترسیدم جانگ شین با یکی از افرادش اومد تو اتاق و با هم حرف میزدن:
جانگشین: تفنگا رو که گفتم بردارین برداشتین؟
بادیگارد: بله رییس بقیه افرادمونم خبر کردم
جانگ شین: صبر کن منم اسلحمو بردارم بریم امشب باید بهشون شبیخون بزنیم راستی چند نفر به نگهبانای خونه اضافه کن بیرون مراقب خونه باشن حالا بیا این کلیدو بگیر در این اتاقو موقع رفتن قفل کن...
داشتم از ترس میمردم رفتن بیرون و درو قفل کردن شانس آوردم عجله داشتن وگرنه به این راحتیا از اتاق نمیرفت بیرون؛ از کمد اومدم بیرون و با در اتاق قفل شده مواجه بودم حالا چجوری برم بیرون؟ چاره ای نداشتم باید از پنجره بیرون میرفتم اتاق طبقه همکف بود ولی خب پنجرش یکم بلند بود برای بیرون پریدن آخه این اتاق برای جانگ شین خیلی اهمیت داشت پنجرشو نسبت به بقیه خونه بلند ساخته؛ خدا رو شکر نگهبانی تو حیاط نبود همه بیرون حیاط بودن بخاطر وضعیت اضطراری ای که جانگ شین اعلام کرده بود؛پنجره رو باز کردم و رفتم بالا ولی چجوری میپریدم؟ من که حاملم اگه با پریدنم بلایی سر بچم بیاد چیکار کنم؟ کفش و جورابامو درآوردم که پام یکم بچسبه به دیوار و سریع لیز نخورم با دو دستم لبه پنجره رو گرفتم و آویزون شدم و پاهامو چسبوندم به دیوار و آروم آروم پایین رفتم وقتی فاصلم با زمین کم شد پریدم؛ خدا رو شکر پنجره از اون ریلی ها بود که از بیرونم میتونستم ببندمش تا قفل شه وگرنه جانگ شین حتما میفهمید کسی تو اتاقش به چیزی دست زده یواش یواش مثل دزدا از کنار دیوار رد میشدم که یهو کسی منو نبینه وارد خونه شدم شانس آوردم آشپزخونه به دم در دید نداشت که اون دوتا خدمتکار فضول منو ببینن اون شب جانگ شین خونه نیومد و من تمام شب داشتم به این فکر میکردم که چجوری یه معضل خیلی بزرگو حل کنم؟ اونم این بود که چجوری فیلم دوربین مداربسته اتاقشو پاک میکردم؟ اتاق کارش دوربین داشت و اتاقی هم که مانیتور و فیلما توش بود هم همیشه قفل بود باید یه فکری به حالش میکردم قبل اینکه بیچاره بشم🤦🏼♀️
شرط:۵۵ لایک
فایلو باز کردم فیلم شکنجه و کشته شدن دو نفر بود افراد جانگ شین دو نفرو شکنجه میکردن ولی خودش شخصا دوتا گلوله به هر دوشون زد و کشتشون این مدرک کافی ای بود واسه نابود کردن جانگ شین ولی USB همرام نبود برای همین گوشیمو درآوردم و از اتاق یه سیم شارژر پیدا کردم و به لپ تاپ وصلش کردم سریع فیلمو رو گوشیم کپی کردم؛ باید زود از اینجا میرفتم بیرون هر لحظه ممکن بود کسی سر برسه کارم که تموم شد همه چیو مثل اولش سر جا گذاشتم میخواستم برم بیرون که صدای جانگ شین اومد نمیشد برم بیرون یهو منو میدید چاره ای نبود رفتم توی کمد دیواری که تو اتاقش بود و درو محکم از داخل بستم خیلی میترسیدم جانگ شین با یکی از افرادش اومد تو اتاق و با هم حرف میزدن:
جانگشین: تفنگا رو که گفتم بردارین برداشتین؟
بادیگارد: بله رییس بقیه افرادمونم خبر کردم
جانگ شین: صبر کن منم اسلحمو بردارم بریم امشب باید بهشون شبیخون بزنیم راستی چند نفر به نگهبانای خونه اضافه کن بیرون مراقب خونه باشن حالا بیا این کلیدو بگیر در این اتاقو موقع رفتن قفل کن...
داشتم از ترس میمردم رفتن بیرون و درو قفل کردن شانس آوردم عجله داشتن وگرنه به این راحتیا از اتاق نمیرفت بیرون؛ از کمد اومدم بیرون و با در اتاق قفل شده مواجه بودم حالا چجوری برم بیرون؟ چاره ای نداشتم باید از پنجره بیرون میرفتم اتاق طبقه همکف بود ولی خب پنجرش یکم بلند بود برای بیرون پریدن آخه این اتاق برای جانگ شین خیلی اهمیت داشت پنجرشو نسبت به بقیه خونه بلند ساخته؛ خدا رو شکر نگهبانی تو حیاط نبود همه بیرون حیاط بودن بخاطر وضعیت اضطراری ای که جانگ شین اعلام کرده بود؛پنجره رو باز کردم و رفتم بالا ولی چجوری میپریدم؟ من که حاملم اگه با پریدنم بلایی سر بچم بیاد چیکار کنم؟ کفش و جورابامو درآوردم که پام یکم بچسبه به دیوار و سریع لیز نخورم با دو دستم لبه پنجره رو گرفتم و آویزون شدم و پاهامو چسبوندم به دیوار و آروم آروم پایین رفتم وقتی فاصلم با زمین کم شد پریدم؛ خدا رو شکر پنجره از اون ریلی ها بود که از بیرونم میتونستم ببندمش تا قفل شه وگرنه جانگ شین حتما میفهمید کسی تو اتاقش به چیزی دست زده یواش یواش مثل دزدا از کنار دیوار رد میشدم که یهو کسی منو نبینه وارد خونه شدم شانس آوردم آشپزخونه به دم در دید نداشت که اون دوتا خدمتکار فضول منو ببینن اون شب جانگ شین خونه نیومد و من تمام شب داشتم به این فکر میکردم که چجوری یه معضل خیلی بزرگو حل کنم؟ اونم این بود که چجوری فیلم دوربین مداربسته اتاقشو پاک میکردم؟ اتاق کارش دوربین داشت و اتاقی هم که مانیتور و فیلما توش بود هم همیشه قفل بود باید یه فکری به حالش میکردم قبل اینکه بیچاره بشم🤦🏼♀️
شرط:۵۵ لایک
۲۳.۴k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.