بیبی من p15
_جک!!
جک:بله قربان
_من دارم میرم پیش ات..کارارو به تو میسپرم
جک:چشم..
.
.
.
+کیه؟..
_منم بیبی
+دقیقا ²⁰ دقیقهای رسیدی
_من همیشه به موقع میرسم..نایون کی میرسه
+گفتش سه چهار ساعت دیگه
_مهم نیس..دوساعته کارتو میسازم
+عه که اینطور
_اگه نتوستی تا یک ماه راه نری..از من شکایت نکنیاا
+فکرامو میک...
_به سمت لباش رفتم وحشیانه مک میزدم..لباسشو تو تنش جر دادم خودشو آماده کرده بود..بعد لباش کیس مارک های بنفشی رو گردنش به جا میذاشتم..زیر لب نا.له میکرد..بهش گفته بودم که وقتی با منه بلند نا.له کنه...بیبی؟..بهت گفته بودم بلند ناله کن
+به سمت گوشش رفتم..نفس های داغم بهش میخورد آروم گفتم...چشم د.دی
_باکسرم رو در اوردم و و رفتم شلوارک ات که کوتاه بود و پاهاش رو به نمایش میداد و در اوردم..دوتا انگشتامو واردش کردم..رفتم سمت شلوارم که گوشه دیوار بود..
+میخوای ما کمربند کتکم بزنی؟
_دیوونه شدی؟...اومدم کا.ندوم بردارم
+عوم...نمیخوای یه نینی داشته باشیم د.دی؟
_فعلا نه..حالا دیگه کاملا آماده بودم و بدون اخطار دیک.مو واردش کردم
+عاااااااح..درش بیار..
_وایسا یکم دیگه عادت میکنی...و توش اروم آروم تلمبه زدم
+تن..تندتر د.دی
_هرچی تو بگی بیبی..و ضربه هامو تند تر کردم..حدودا بعد از یک ساعت خالی شدم
+عا..عاح
_خیلی خوب بودی..بیبی
+توهم همینطور...با صدای زنگ گوشیم..برش داشتم و جواب دادم
☆ات جونم..من سر خیابونم چیزی میخوای؟
+س.سر خیابونی؟..عا نه نه نه چیزی نمیخوام..بای...جیمیناا بدو برو بیرون بدوو
_د آخه لخت برممم!!؟؟ وایسا لباسامو بپوشم..مگه این دوست شما قرار نبود چهار ساعت دیگه بیار
+من چبدوم..مگه من هماهنگ کردم..ایش بدو
+با صدای آیفون رفتم سمتش..نایون دم دره برو بیرونن
_باشه بیبی..بای*بوس از لب*
+از پله برو نبینتت..در آسانسور باز شد و...
☆سلام ات جونم...اممم..چرا این ریختی شدی
+م.من؟..اها خواب بودم
☆قطعا تو خوابت کشتی گرفتی
+اره اتفاقا کشتی گرفتم..جیمین تا حد ممکن مشت زد بهم
☆ا..هان هه ب.باشه..
جک:بله قربان
_من دارم میرم پیش ات..کارارو به تو میسپرم
جک:چشم..
.
.
.
+کیه؟..
_منم بیبی
+دقیقا ²⁰ دقیقهای رسیدی
_من همیشه به موقع میرسم..نایون کی میرسه
+گفتش سه چهار ساعت دیگه
_مهم نیس..دوساعته کارتو میسازم
+عه که اینطور
_اگه نتوستی تا یک ماه راه نری..از من شکایت نکنیاا
+فکرامو میک...
_به سمت لباش رفتم وحشیانه مک میزدم..لباسشو تو تنش جر دادم خودشو آماده کرده بود..بعد لباش کیس مارک های بنفشی رو گردنش به جا میذاشتم..زیر لب نا.له میکرد..بهش گفته بودم که وقتی با منه بلند نا.له کنه...بیبی؟..بهت گفته بودم بلند ناله کن
+به سمت گوشش رفتم..نفس های داغم بهش میخورد آروم گفتم...چشم د.دی
_باکسرم رو در اوردم و و رفتم شلوارک ات که کوتاه بود و پاهاش رو به نمایش میداد و در اوردم..دوتا انگشتامو واردش کردم..رفتم سمت شلوارم که گوشه دیوار بود..
+میخوای ما کمربند کتکم بزنی؟
_دیوونه شدی؟...اومدم کا.ندوم بردارم
+عوم...نمیخوای یه نینی داشته باشیم د.دی؟
_فعلا نه..حالا دیگه کاملا آماده بودم و بدون اخطار دیک.مو واردش کردم
+عاااااااح..درش بیار..
_وایسا یکم دیگه عادت میکنی...و توش اروم آروم تلمبه زدم
+تن..تندتر د.دی
_هرچی تو بگی بیبی..و ضربه هامو تند تر کردم..حدودا بعد از یک ساعت خالی شدم
+عا..عاح
_خیلی خوب بودی..بیبی
+توهم همینطور...با صدای زنگ گوشیم..برش داشتم و جواب دادم
☆ات جونم..من سر خیابونم چیزی میخوای؟
+س.سر خیابونی؟..عا نه نه نه چیزی نمیخوام..بای...جیمیناا بدو برو بیرون بدوو
_د آخه لخت برممم!!؟؟ وایسا لباسامو بپوشم..مگه این دوست شما قرار نبود چهار ساعت دیگه بیار
+من چبدوم..مگه من هماهنگ کردم..ایش بدو
+با صدای آیفون رفتم سمتش..نایون دم دره برو بیرونن
_باشه بیبی..بای*بوس از لب*
+از پله برو نبینتت..در آسانسور باز شد و...
☆سلام ات جونم...اممم..چرا این ریختی شدی
+م.من؟..اها خواب بودم
☆قطعا تو خوابت کشتی گرفتی
+اره اتفاقا کشتی گرفتم..جیمین تا حد ممکن مشت زد بهم
☆ا..هان هه ب.باشه..
۷.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.