ازدواج اجباری p ۶

[پرش زمانی به یک روز بعد]
ویو ملیسا💖✝
صبح بلند شدم دیدم جیمین نیست رفتم پایین دیدم هدفون تو گوشش هست و داره صبحانه درست میکنه یاد اون حرفش افتادم که گفت هر روز از پشت بغلم کن رفتم و از پشت پریدم بغلش
جیمین:صبحت بخیر عشقم
ملیسا:صبح تو هم بخیر ملسی که هر صبح صبحانه درست میکنی (با لحن کیوت)
جیمین با کیوت حرف زدن ملیسا خندید
جیمین:همیشه انقدر کیوت بمون
جیمین پیشونی ملیسابوسید
ملیسا رفت و صورتش رو شست و اومد دید جیمین کل میز رو چیده
ملیسا:واو چه قدر زیاد درست کردی
جیمین:برای اینکه قراره بعد از صبحانه بریم باهم برای ایدل شدن تست بدیم
ملیسا:ولی من نمیخوام خواننده باشم
جیمین:خوب من میرم تست میدم تو بیامیکاپ ارتیستم بشو
ملیسا سرش رو تکون دادولی خیلی ناراحت بود
جیمین:حالا چرا الان ناراحتی
ملیسا:اخه اگر بری من خونه تنها میمونم و منم از تنهایی میترسم و دلم برات تنگ میشه(با بغض)
جیمین ملیسا رو بغل کرد و موهاش رو ناز کردو گفت
جیمین:بهت قول میدم هر روز تورو ببرم اونجا خوبه
ملیسا:واقعا(باذوق)
جیمین:اره خب چرا نبرم (با لبخند)
ملیسا:نمی دونم اخه ولی دعوات نکنن
جیمین:نه نترس دعوام نمیکنن
ملیسا با جیمین رفتن تو استودیو و بعد جیمین تست داد و قبول شد ملیسا هم به عنوان میکاپ ارتیست جیمین قبول شد

ادامه دارد.. . .. .
اسکی ممنوع❌