ازدواج اجباری. پارت دوم.
رفتم سمت اتاقم
همه جا منو یاد پدر و مادرم
میندازه
روی تختم دراز کشیدم
و گریه کردم
اصلان خوابم نمی برد
دلم میخواست مامانم رو دوباره
بغل کنم
انقدر گریه کردم
که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح ساعت،۱۰بیدار شدم
رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم
رفتم پایین دوباره یاد اون روز افتادم
وگریم گرفت
امروز ساعت۱۲
کلاس داشتم
حالم بد بود ولی مجبور بودم برم
برای. خودم صبحانه درست کردم
وخوردم برای خودم فیلم گرفتم
که شاید یادم بره
فیلم تموم شد
ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت۱۱
رفتم آماده شم یکم بهتر شده بودم
موهامو بالابستم لباس پوشیدم و ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت ۱۲ هست بدو رفتم مدرسه
زنگ اول بد نبود
بلاخره زنگ خورد
رفتم خونه یه راست رفتم روی تختم
خوابیدم
بچه ها لباس ات و موهاشو برای مدرسه میزارم
پارت بعد رو هم فردا میزارم یا شاید امروز
همه جا منو یاد پدر و مادرم
میندازه
روی تختم دراز کشیدم
و گریه کردم
اصلان خوابم نمی برد
دلم میخواست مامانم رو دوباره
بغل کنم
انقدر گریه کردم
که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح ساعت،۱۰بیدار شدم
رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم
رفتم پایین دوباره یاد اون روز افتادم
وگریم گرفت
امروز ساعت۱۲
کلاس داشتم
حالم بد بود ولی مجبور بودم برم
برای. خودم صبحانه درست کردم
وخوردم برای خودم فیلم گرفتم
که شاید یادم بره
فیلم تموم شد
ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت۱۱
رفتم آماده شم یکم بهتر شده بودم
موهامو بالابستم لباس پوشیدم و ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت ۱۲ هست بدو رفتم مدرسه
زنگ اول بد نبود
بلاخره زنگ خورد
رفتم خونه یه راست رفتم روی تختم
خوابیدم
بچه ها لباس ات و موهاشو برای مدرسه میزارم
پارت بعد رو هم فردا میزارم یا شاید امروز
۱۲.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.