دانلود رمان کلاه داران
دانلود رمان کلاه داران داسنانی که عاشقانه و کل کلی به ما می گن کلاه دار بیخود بهمون این لقبو ندادن هیچ چیز بی دلیل نیست ما نه دونفریم نه سه ونه چهار ما پنج نفریم دختریم ولی تسلیم نمی شیم ما کلاه داریم چرا بهمون می گن کلاه دار … اگه دوست دارید بخونید تا بفهمین.
پاهام دیگه جون نداشت مرخصی رد کرده بودیم و من و الناز و باران اومده بودیم تهران دنبال خونه چون اقای داوری مدیر دانشگاهمون تو شیراز خیر سرش برامون تو تهران دانشگاه جور کرده بود محیا و هستی هم وسایلا رو توی شیراز جمع می کردن این سیزدهمین خونه ای بود که تو این دو روز دیده بودیم یکی چون چند تا دختر تنها بودیم خونشو نمی داد اون یکی چون پسر داشت می ترسید تا به قول الناز خدایی نکرده اغفالش کنیم اون یکی واسه شوهرش می ترسید اون یکی پول زیاد می خواست اون یکی خونه دور بود اون یکی کوچیک بود از طرفی هم مامان زنگ می زد رمان عاشقانه و همش می گفت بیخیال دانشگاه شیم و برگردیم شیراز با یک بد بختیی پدر و مادرامون و راضی کرده بودیم که بزارن تو تهران پر از
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86/
پاهام دیگه جون نداشت مرخصی رد کرده بودیم و من و الناز و باران اومده بودیم تهران دنبال خونه چون اقای داوری مدیر دانشگاهمون تو شیراز خیر سرش برامون تو تهران دانشگاه جور کرده بود محیا و هستی هم وسایلا رو توی شیراز جمع می کردن این سیزدهمین خونه ای بود که تو این دو روز دیده بودیم یکی چون چند تا دختر تنها بودیم خونشو نمی داد اون یکی چون پسر داشت می ترسید تا به قول الناز خدایی نکرده اغفالش کنیم اون یکی واسه شوهرش می ترسید اون یکی پول زیاد می خواست اون یکی خونه دور بود اون یکی کوچیک بود از طرفی هم مامان زنگ می زد رمان عاشقانه و همش می گفت بیخیال دانشگاه شیم و برگردیم شیراز با یک بد بختیی پدر و مادرامون و راضی کرده بودیم که بزارن تو تهران پر از
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86/
۲.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.