((خون شیرین ))
پارت ۴
شوگان:هی دختر ما هم از این همه پسر کیو انتخاب کرد 😔
ا/ت:بابا، اگه فرشته هم بود؛ شما ناراضی بودی.😶
شوگان:اینم، راست میگی 😁
کارل: دخترم نمی خوای بری گردش تو توکیو؟؟؟
ا/ت: اره یادم رفت.من برم ی نگاهی به توکیو بندازم.
کارل : دخترم گم نشی ؟؟؟
ا/ت:نه مامان گوشیم همراهمه
شوگان:من هر یک ساعت بعد بهت زنگ میزنم.
ا/ت:باشه من دیگه برم بای بای
بعد رفتم هوا هم تاریک شده بود.
داشتم قدم میزدم لباسم یکمی باز بود.
داشتم تو کوچه قدم میزدم یهو یکی دستمو گرفت ؟؟؟
؟؟؟؟؟:جون چه دختری
ا/ت:ولم کن عوضی!!!
؟؟؟؟؟:پس فوشم بلدی
ا/ت:دستمو محکم فشار میداد ی لباس مشکی که با رنگ زرد نوشته بود توکیو کانجی گنگ داشت خلاف کاره؟فکر کردم الان هاست که دستم بشکنه درد داشت (بغض)
؟؟؟؟؟:هوی تو اشغال ولش کن دستشو کشیدم دختره افتاد بغلم
؟؟؟؟؟:مایکی سان من...ام...فقط داشتم
مایکی:لال شو تو لیاقت عضو بودن تو گنگ منو نداری. دراکن ی درس درست بهش یاد بده
دراکن:گذاشتن دست روی شونه یارو نترس باهات کاری نداریم فقط بهت یاد میدم که چه طور با ی دختر رفتار کنی
ا/ت:میشه ولم کنی آقا
مایکی:این جوری صدام نکن
ا/ت:ها
مایکی:صدام نکن آقا من سانو مانجیرو هستم ولی بهم بگو مایکی
ا/ت:باشه؟
مایکی:بگو دیگه
ا/ت:مایکی
مایکی:اپلین خوب
ا/ت:خوب چی
مایکی: اسمت را نموگی
ا/ت:آخ ببخشید من ا/ت هستم
مایکی:از آشنایی باهات خوشوقتم ا/ت چان
؟؟؟؟؟:غلت کردم
دراکن: کوبیدن مشت
اشغال زورت به دختر رسیده بی هوش شد؟؟؟
مایکی:دراکن بیا با ا/ت آشنا شو
دراکن: همون دختره که نجاتش دادیم نترسوندیش که؟؟؟
مایکی:نه ا/ت چان نترسه
ا/ت:خوب اگه شما نبودی خیلی بد میشود ممکنه بود اتفاق بدی برام بیوفته چرا باید بریم
مایکی:ولی اون عضو از ما بود قبلاً
دراکن: آره
ا/ت: خوب الان که نیست
مایکی:وای پشمام نمی ترسه دراکن
دراکن:منو دراکن صدا کن
ا/ت:دراکن ساما
مایکی:میگم شاید بهتره بگم من رهبر گروه هستم
ا/ت:چشم ستاره ای خالکوبی قشنگه
دراکن ساما
دراکن:نیازی نیست بگی ساما
مایکی:عه دختر اصلأ تو باید بری خونه دیر وقته
ا/ت:میشه شماره تون رو داشته باشم
مایکی و دراکن:چرا؟؟؟
ا/ت:برای تشکر میخوام خونه خودم دعوتتون کنم
دراکن:ها مایکیو ببرید
مایکی: میخوام ولی درویاکی باید باشه
ا/ت:باش میگم دراکن ساما میشه بهتون بگم داداش بزرگه
دراکن: حتماً
مایکی:لوپاشو باد کرد من قهلم
ا/ت:کشیدن لپ مایکی
خیلی کیوته
دراکن:خیره سرش سن خرو داری
این کارا چیه
مایکی:نموخام کن چین
تا پارت بعد بای
شوگان:هی دختر ما هم از این همه پسر کیو انتخاب کرد 😔
ا/ت:بابا، اگه فرشته هم بود؛ شما ناراضی بودی.😶
شوگان:اینم، راست میگی 😁
کارل: دخترم نمی خوای بری گردش تو توکیو؟؟؟
ا/ت: اره یادم رفت.من برم ی نگاهی به توکیو بندازم.
کارل : دخترم گم نشی ؟؟؟
ا/ت:نه مامان گوشیم همراهمه
شوگان:من هر یک ساعت بعد بهت زنگ میزنم.
ا/ت:باشه من دیگه برم بای بای
بعد رفتم هوا هم تاریک شده بود.
داشتم قدم میزدم لباسم یکمی باز بود.
داشتم تو کوچه قدم میزدم یهو یکی دستمو گرفت ؟؟؟
؟؟؟؟؟:جون چه دختری
ا/ت:ولم کن عوضی!!!
؟؟؟؟؟:پس فوشم بلدی
ا/ت:دستمو محکم فشار میداد ی لباس مشکی که با رنگ زرد نوشته بود توکیو کانجی گنگ داشت خلاف کاره؟فکر کردم الان هاست که دستم بشکنه درد داشت (بغض)
؟؟؟؟؟:هوی تو اشغال ولش کن دستشو کشیدم دختره افتاد بغلم
؟؟؟؟؟:مایکی سان من...ام...فقط داشتم
مایکی:لال شو تو لیاقت عضو بودن تو گنگ منو نداری. دراکن ی درس درست بهش یاد بده
دراکن:گذاشتن دست روی شونه یارو نترس باهات کاری نداریم فقط بهت یاد میدم که چه طور با ی دختر رفتار کنی
ا/ت:میشه ولم کنی آقا
مایکی:این جوری صدام نکن
ا/ت:ها
مایکی:صدام نکن آقا من سانو مانجیرو هستم ولی بهم بگو مایکی
ا/ت:باشه؟
مایکی:بگو دیگه
ا/ت:مایکی
مایکی:اپلین خوب
ا/ت:خوب چی
مایکی: اسمت را نموگی
ا/ت:آخ ببخشید من ا/ت هستم
مایکی:از آشنایی باهات خوشوقتم ا/ت چان
؟؟؟؟؟:غلت کردم
دراکن: کوبیدن مشت
اشغال زورت به دختر رسیده بی هوش شد؟؟؟
مایکی:دراکن بیا با ا/ت آشنا شو
دراکن: همون دختره که نجاتش دادیم نترسوندیش که؟؟؟
مایکی:نه ا/ت چان نترسه
ا/ت:خوب اگه شما نبودی خیلی بد میشود ممکنه بود اتفاق بدی برام بیوفته چرا باید بریم
مایکی:ولی اون عضو از ما بود قبلاً
دراکن: آره
ا/ت: خوب الان که نیست
مایکی:وای پشمام نمی ترسه دراکن
دراکن:منو دراکن صدا کن
ا/ت:دراکن ساما
مایکی:میگم شاید بهتره بگم من رهبر گروه هستم
ا/ت:چشم ستاره ای خالکوبی قشنگه
دراکن ساما
دراکن:نیازی نیست بگی ساما
مایکی:عه دختر اصلأ تو باید بری خونه دیر وقته
ا/ت:میشه شماره تون رو داشته باشم
مایکی و دراکن:چرا؟؟؟
ا/ت:برای تشکر میخوام خونه خودم دعوتتون کنم
دراکن:ها مایکیو ببرید
مایکی: میخوام ولی درویاکی باید باشه
ا/ت:باش میگم دراکن ساما میشه بهتون بگم داداش بزرگه
دراکن: حتماً
مایکی:لوپاشو باد کرد من قهلم
ا/ت:کشیدن لپ مایکی
خیلی کیوته
دراکن:خیره سرش سن خرو داری
این کارا چیه
مایکی:نموخام کن چین
تا پارت بعد بای
۵۰۳
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.