دو پارتی شوگا
🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈
ا.ت با برادرم جیمین دعوا کرده بودم چرا چون میخوام توی یه دامپزشکی ساده کار کنم اون خیلی جدی گرفتش باهام تند برخورد کرد
و سرم داد زد از خونش رفتم بیرون تنها کسیایی که میتونستن کمکم کنن اعضا بودن رفتم پیششون یونگی درو باز آره تمام راه رو گریه کردم یونگی تعجب کرده بود سریع کشوندم خونه
یونگی ا.ت خوبی ؟
ا.ت جیمین...
یونگی جیمین چی چی شده
ا.ت دعوا کردیم
یونگی سر چی
ا.ت......
نویسنده یونگی معلوم بود عصبانیه اون ا.ت رو دوست داشت ولی بهش نگفته بود چرا چون از بعدش میترسید
یونگی ا.ت آروم باش
ا.ت اوهوم
بقیه اعضا از خواب ناز بیدار شدن بعد از کلی سوال پیچ کردن این دو تا فهمیدن قضیه و نصیحت کردن ا.ت حوصلشون پوکیده بود
🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈
ا.ت با برادرم جیمین دعوا کرده بودم چرا چون میخوام توی یه دامپزشکی ساده کار کنم اون خیلی جدی گرفتش باهام تند برخورد کرد
و سرم داد زد از خونش رفتم بیرون تنها کسیایی که میتونستن کمکم کنن اعضا بودن رفتم پیششون یونگی درو باز آره تمام راه رو گریه کردم یونگی تعجب کرده بود سریع کشوندم خونه
یونگی ا.ت خوبی ؟
ا.ت جیمین...
یونگی جیمین چی چی شده
ا.ت دعوا کردیم
یونگی سر چی
ا.ت......
نویسنده یونگی معلوم بود عصبانیه اون ا.ت رو دوست داشت ولی بهش نگفته بود چرا چون از بعدش میترسید
یونگی ا.ت آروم باش
ا.ت اوهوم
بقیه اعضا از خواب ناز بیدار شدن بعد از کلی سوال پیچ کردن این دو تا فهمیدن قضیه و نصیحت کردن ا.ت حوصلشون پوکیده بود
🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈
۱۰.۱k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.