پارت ۱۵
صبح
ات ویو با صدای اجوما بیدار شدم
اجوما:دخترم پاشو ساعت ۱۲ ظهره تو آقا چرا انقدر دیر بیدار شدین آقا از بچگی تو عمرش یبار ۲۰ پاشده
ات:اجوما تا دیر وقت داشتیم فیلم میدیدم
اجوما:باشه دخترم برو دست و صورتت رو بشور بعد بیا صبحونه آقا منتظره
ات :باشه
پاشدم دست و صورتم رو شستم و رفتم پایین تهیونگ سر میز بود با دست اشاره کرد برم بشینم سر سفره رفتم نشستم
ته: قسمت بعدی فیلم رو امروز ببینیم
ات: نه ترو خدا
ته: (خنده)
اعصابم خورده
ات:چرا
ته:دنبال منشی برای همکارمم
ات:هوم
صبحونه رو خوردیم تموم شد رفتیم
نشستیم رو کاناپه که گوشیم زنگ خورد
سوجین: سلام ات
ات:سلام خوبی
سوجین: نه بابا از صبح دنبال کارم
ات ویو
یهو یادم افتاد تهیونگ منشی میخواد
ات:سویجن سوجین
سوجین: بله؟
ات: توی شرکت تهیونگ برای همکارش منشی میخواد خب تو برو
سوجین: واقعا
ات:اره تهیونگ
تهیونگ: بله
ات:آدرس و شماره هم کارت رو بگو
تهیونگ :چرا
ات:دوستم دنبال کاره میخواد بیاد منشی شه اگه اشکالی نداره
ته:چه عالی شماره جیمین........محل کارم......
ات:اکی شنیدی
سوجین: اره شنیدم من برم زنگ بزنم خدافظ
ات :خدافظ
گوشی و قط کردم
ات:نمیری سرکار؟
ته:نه چون جیمین هست نمیخواد
ات:جیمین کیه؟
ته:سهام داره شرکتمه و دوستم که مثل برادرمه
ات:اکی شب شام دعوتش کن بگو بیاد
ته: واقعا اخه امروز اجوما نیست
ات:من که هستم زنگ بزن بگو بیاد
ته ویو
شماره جیمین رو گرفتم بعد چند بوق جواب داد
جیمین:سلام داداش
ته:سلام خوبی میگم امشب کار داری
جیمین : ظهر یه منشی جدید که فکر کنم دوست ات خانم باشه میخواد برام بیاد بعد اون دیگه کاری ندارم
ته:پس داداش امشب بیا اینجا
جیمین: اکی داداش ساعت چند
ته:ساعت ۸
جیمین:اکی خدافظ
ته:خدافظ
سوجین: ویو به شماره که ات داد همون موقع زنگ زدم بهم گفت ساعت ۵ اونجا باشم
ادمین:دیدید چقدر زیاد گذاشتم
#بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس
ات ویو با صدای اجوما بیدار شدم
اجوما:دخترم پاشو ساعت ۱۲ ظهره تو آقا چرا انقدر دیر بیدار شدین آقا از بچگی تو عمرش یبار ۲۰ پاشده
ات:اجوما تا دیر وقت داشتیم فیلم میدیدم
اجوما:باشه دخترم برو دست و صورتت رو بشور بعد بیا صبحونه آقا منتظره
ات :باشه
پاشدم دست و صورتم رو شستم و رفتم پایین تهیونگ سر میز بود با دست اشاره کرد برم بشینم سر سفره رفتم نشستم
ته: قسمت بعدی فیلم رو امروز ببینیم
ات: نه ترو خدا
ته: (خنده)
اعصابم خورده
ات:چرا
ته:دنبال منشی برای همکارمم
ات:هوم
صبحونه رو خوردیم تموم شد رفتیم
نشستیم رو کاناپه که گوشیم زنگ خورد
سوجین: سلام ات
ات:سلام خوبی
سوجین: نه بابا از صبح دنبال کارم
ات ویو
یهو یادم افتاد تهیونگ منشی میخواد
ات:سویجن سوجین
سوجین: بله؟
ات: توی شرکت تهیونگ برای همکارش منشی میخواد خب تو برو
سوجین: واقعا
ات:اره تهیونگ
تهیونگ: بله
ات:آدرس و شماره هم کارت رو بگو
تهیونگ :چرا
ات:دوستم دنبال کاره میخواد بیاد منشی شه اگه اشکالی نداره
ته:چه عالی شماره جیمین........محل کارم......
ات:اکی شنیدی
سوجین: اره شنیدم من برم زنگ بزنم خدافظ
ات :خدافظ
گوشی و قط کردم
ات:نمیری سرکار؟
ته:نه چون جیمین هست نمیخواد
ات:جیمین کیه؟
ته:سهام داره شرکتمه و دوستم که مثل برادرمه
ات:اکی شب شام دعوتش کن بگو بیاد
ته: واقعا اخه امروز اجوما نیست
ات:من که هستم زنگ بزن بگو بیاد
ته ویو
شماره جیمین رو گرفتم بعد چند بوق جواب داد
جیمین:سلام داداش
ته:سلام خوبی میگم امشب کار داری
جیمین : ظهر یه منشی جدید که فکر کنم دوست ات خانم باشه میخواد برام بیاد بعد اون دیگه کاری ندارم
ته:پس داداش امشب بیا اینجا
جیمین: اکی داداش ساعت چند
ته:ساعت ۸
جیمین:اکی خدافظ
ته:خدافظ
سوجین: ویو به شماره که ات داد همون موقع زنگ زدم بهم گفت ساعت ۵ اونجا باشم
ادمین:دیدید چقدر زیاد گذاشتم
#بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی تی اس
۴۳.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.