bad girl p: 70
بلاخره تموم شد
هانا: خدا این پسره چقد کراش بود حیف شد
کوک: اصلنم خوب نبود چیش کراش بود(حرص)
هانا: اتفاقا خیلی کراش بود وای اون چشای آبیش
کوک: خودمونیما میدونی خیلی هیزی، تا پسر به این جذابی کنارت نشسته تو به اون میگی جذاب
هانا: کی گفته من هیزم؟ اون که ارع پسر کنارم خیلی جذابه ول.......نزاش حرفمو بزنم بوسیدم
هانا: میکشمت
کوک: دلت میاد🥺
هانا: اونجوری نکن خر نمیشم
کوک:برو با همون پسره کراش ازدواج کن اصن(حرص) پاشد رف تو اتاق
هانا: کوک(داد)
ناراحت شد؟ فک نکنم ناراحت شده باشه برم پیشش
رفتم تو اتاق دیدم رو تخت دراز کشیده چشاشم بستس
هانا: کوک بیداری؟
جوابی نداد رفتم پیشش نشستم رو تخت میدونستم بیداره
هانا: کوک؟
کوک:....
هانا: کوکی؟
کوک:....
هانا: بانی؟
کوک:.....
هانا: بیبی؟
چشاشو باز کرد
کوک: ولی تو خوب بلدی با یه کلمه خرم کنی
هانا: الان قهری؟
کوک: اگه من جلوتو بیام از کراش بودن دختر دیگه حرف بزنم اعصبانی نمیشی
هانا: اونوقت زندت نمیزارم
کوک: یه بوس بده ببخشمت
هانا: دیگه چی؟
کوک: یا زودباش دیگه
سرمو نزدیک صورتش کردم بوسیدمش
هانا: حالا خوب شد؟
کوک: عالیه
منم کنارش دراز کشیدم که اومد سرشو برد داخل گردنم
کوک: چرا همیشه انقد بوت خوبه
یه گاز ازگردنم گرف
نگاهی به ساعت کردم
هانا: وای ساعت7
کوک: پاشو بریم اماده شیم بریم دیر بریم جرمون میدن
هانا: موافقم
هانا: خدا این پسره چقد کراش بود حیف شد
کوک: اصلنم خوب نبود چیش کراش بود(حرص)
هانا: اتفاقا خیلی کراش بود وای اون چشای آبیش
کوک: خودمونیما میدونی خیلی هیزی، تا پسر به این جذابی کنارت نشسته تو به اون میگی جذاب
هانا: کی گفته من هیزم؟ اون که ارع پسر کنارم خیلی جذابه ول.......نزاش حرفمو بزنم بوسیدم
هانا: میکشمت
کوک: دلت میاد🥺
هانا: اونجوری نکن خر نمیشم
کوک:برو با همون پسره کراش ازدواج کن اصن(حرص) پاشد رف تو اتاق
هانا: کوک(داد)
ناراحت شد؟ فک نکنم ناراحت شده باشه برم پیشش
رفتم تو اتاق دیدم رو تخت دراز کشیده چشاشم بستس
هانا: کوک بیداری؟
جوابی نداد رفتم پیشش نشستم رو تخت میدونستم بیداره
هانا: کوک؟
کوک:....
هانا: کوکی؟
کوک:....
هانا: بانی؟
کوک:.....
هانا: بیبی؟
چشاشو باز کرد
کوک: ولی تو خوب بلدی با یه کلمه خرم کنی
هانا: الان قهری؟
کوک: اگه من جلوتو بیام از کراش بودن دختر دیگه حرف بزنم اعصبانی نمیشی
هانا: اونوقت زندت نمیزارم
کوک: یه بوس بده ببخشمت
هانا: دیگه چی؟
کوک: یا زودباش دیگه
سرمو نزدیک صورتش کردم بوسیدمش
هانا: حالا خوب شد؟
کوک: عالیه
منم کنارش دراز کشیدم که اومد سرشو برد داخل گردنم
کوک: چرا همیشه انقد بوت خوبه
یه گاز ازگردنم گرف
نگاهی به ساعت کردم
هانا: وای ساعت7
کوک: پاشو بریم اماده شیم بریم دیر بریم جرمون میدن
هانا: موافقم
۱۴.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.