❤️دوست دارم❤️ فیک تهیونگ❤️(10)
(پایان فلش بک). احمق آخه چرا بردیم تو آب آخرهم سرما خوردم.....وای ا/ت چت شده تو بسه نه من دیگه به اون فکر نمی کنم صدای در اتاقم اومد زود عکس رو قایم کردم میسو:به به ا/ت خانم دختر مگه تو قرار نبود بیای پیش من .....ها؟؟. من: ببخشید که منتظر بودی آخه آقای تهیونگ با من کار داشتن. میسو:آها باش...راستی گفتی آقای تهیونگ بدو سریع تعریف کن ببینم-_-. من: در رو ببند تا تعریف کنم میسو در رو بست و اومد پیشم من: دوسال پیش رو یادته اخرسال یه شاگرد جدید اومد میسو:امممم.....یادمه ولی ما شاگرد جدید نداشتیم من:خله من نه تو. میسو:آها اره که...وایسا ببینم تهیونگ همون تهیونگ که دوست پسر تو بود....یعنی اون تهیونگ اینه😳. من:آفرین بچه خوب میسو:وای اصلا باور نمی کردم....حالا چی شده یهو یاد تو افتاده؟؟. من:حالا چرا اینو پرسیدی؟. میسو:هیچی همین طوری😁. من:-_-
۴۰.۶k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.