فیک گربه کوچولو

PART4

ویو لینا:

داشتم میرفتم طرف آشپز خونه که یهو دیدم کوک در رو باز کرد ، وقتی کوک منو دید یکم ماتش برده بود یکم چشماشو با دست مالوند و منم از فرصت استفاده کردم و حالت گربه ایمو برگردوندم وقتی چشماشو باز کرد من گربه بودم
اون بعد از ۳ مین رفت و سوئیچ ماشینش رو گرفت و رفت

(عکس قیافه لینا با چهره ی انسانیش میزارم)
ویو کوک:
یادم رفته بود سوئیچ ماشین رو بر دارم دوباره وارد خونه شدم که یه دفعه با یک دختر کیوت
مواجه شده بودم
با خودم گفتم یه دختر اینجا چیکار میکنه؟
فکر کردم توهمه پس چشمام رو با دستام مالوندم که دیدم دیگه اون دختره اینجا نیست و به جاش لینا اون جاعه
بیخیالش
رفتم سوئیچ رو گرفتم
و رفتم شرکت بابام
(نشونه ی بابای کوک=&)
کوک:سلام ، من اومدم چیکارم داشتی؟(سرد)
&:باید یه وارث برای من بیاری
کوک:چرا اون وقت؟
&:جونگ سوک یه وارث داره و ما هم باید برای برنده شدن از جونگ سوک یه وارث داشته باشیم
کوک:به من چه، من کاری نمیکنم(داد)
&:با پدرت درست حرف بزن در ضمن هرکاری من میگم باید بکنی،من بهت دو هفته وقت میدم اگه تا اون موقع زنی برای خودت پیدا نکنی خودم برات زن میگیرم (داد)
ادمین جونتون:کوک بدون حرفی رفت و در رو محکم بست

اتمام این پارت
شرط های پارت قبل نرسید ولی گذاشتم پس لایک کنید
شرط
۱۸ لایک
۱۰ کامنت
تا شرطا کامل نشه پارت نمیزارم