ولی توع با بقیشون فرق داریع ♡ part 5
ویو ا.ت : کع یهو اون پسرع کع آیدل شرکت بود اسمش امم آها تهیونگ ارعع کیم تهیونگ بود اومد سمتم و رو کرد به کارگردانع و گف
تهیونگ : هی چته ¿¿ مگع قرار نبود دیگع سر بقیه داد نزنی و درس رفتار کنی ¿¿ ( با عصبانیت و داد )
کارگردانع : بلع درس میگید .. متاسفم .. دیگع تکرار نمیشع
و خم شد
کع تهیونگ گف
تهیونگ : از من نباید معذرت خاهی کنیع .. از این باید معذرت خاهی کنی
و به من اشاره کرد
و کارگردانع دوباره خم شد و معذرت خاهی کرد
تهیونگ رف سر صحنه و منم رفتم سرکارم
داشتم وسیله هامو میچیندم کع یه دختره اومد گف : صلام .. ببخشید مدیر یو کارتون دارع
ا.ت : عه باشع .. ت برو من خدم میرم
وسیله هارو کع چیدم خاستم برم اتاق مدیر یو کع ب فاخ رفتمم
اصلا یادم نمیومد اتاق مدیر یو کجاسس :/
یه اتاقه یکم آشنا بود پس رفتم ت همون اتاق کع کم مونده بود دوبارعع برم بغل تهیونگ:/
خییلی خیلی بش نزدیک بودم خاستم برم عقب کع پام گیر کرد و داشتم میوفتادم کع تهیونگ دستمو گرف و محکم منو کشید سمت خدش ک بازمممم افتادمم بغلشش :/
( از خدات باشععع )
ازش دور شدم و گفتم
ا.ت : ببخشیدد ..
تهیونگ : مشکلی نیع ولی مراقب خدت باشش دیگعع
ا.ت : باشع .. یه سوال دارم اتاق مدیر یو کجاسس ¿¿
تهیونگ : اون سمته
تشکر کردمو
رفتم اتاق مدیر یو تا ببینم چیکارم دارعع
در زدم و رفتم ت
مدیر یو : چ عجب اومدیع ا.ت .. کجا موندیع دخترر
ا.ت : متاسفمم .. خب میشع زودتر بگید چیکارم دارید خعلی کنجکاوم
مدیر یو : خب ببین تهیونگ رو تاحالا دیدی ¿¿
ا.ت : ارع .. چطور ¿¿
مدیر یو : خب ببین اون در واقعع یه ببر خشنع کعع تا الان شاید 10 تا بیشتر منیجر عوض کردع الانم منیجرش استفا دادع و من مطمئنم کع توع منیجر خوبی براش میشیع پسس میشع اینکارو جا اون کارت قبول کنیع ¿¿
ا.ت .........
شرتا : ۱۱ لایک
تهیونگ : هی چته ¿¿ مگع قرار نبود دیگع سر بقیه داد نزنی و درس رفتار کنی ¿¿ ( با عصبانیت و داد )
کارگردانع : بلع درس میگید .. متاسفم .. دیگع تکرار نمیشع
و خم شد
کع تهیونگ گف
تهیونگ : از من نباید معذرت خاهی کنیع .. از این باید معذرت خاهی کنی
و به من اشاره کرد
و کارگردانع دوباره خم شد و معذرت خاهی کرد
تهیونگ رف سر صحنه و منم رفتم سرکارم
داشتم وسیله هامو میچیندم کع یه دختره اومد گف : صلام .. ببخشید مدیر یو کارتون دارع
ا.ت : عه باشع .. ت برو من خدم میرم
وسیله هارو کع چیدم خاستم برم اتاق مدیر یو کع ب فاخ رفتمم
اصلا یادم نمیومد اتاق مدیر یو کجاسس :/
یه اتاقه یکم آشنا بود پس رفتم ت همون اتاق کع کم مونده بود دوبارعع برم بغل تهیونگ:/
خییلی خیلی بش نزدیک بودم خاستم برم عقب کع پام گیر کرد و داشتم میوفتادم کع تهیونگ دستمو گرف و محکم منو کشید سمت خدش ک بازمممم افتادمم بغلشش :/
( از خدات باشععع )
ازش دور شدم و گفتم
ا.ت : ببخشیدد ..
تهیونگ : مشکلی نیع ولی مراقب خدت باشش دیگعع
ا.ت : باشع .. یه سوال دارم اتاق مدیر یو کجاسس ¿¿
تهیونگ : اون سمته
تشکر کردمو
رفتم اتاق مدیر یو تا ببینم چیکارم دارعع
در زدم و رفتم ت
مدیر یو : چ عجب اومدیع ا.ت .. کجا موندیع دخترر
ا.ت : متاسفمم .. خب میشع زودتر بگید چیکارم دارید خعلی کنجکاوم
مدیر یو : خب ببین تهیونگ رو تاحالا دیدی ¿¿
ا.ت : ارع .. چطور ¿¿
مدیر یو : خب ببین اون در واقعع یه ببر خشنع کعع تا الان شاید 10 تا بیشتر منیجر عوض کردع الانم منیجرش استفا دادع و من مطمئنم کع توع منیجر خوبی براش میشیع پسس میشع اینکارو جا اون کارت قبول کنیع ¿¿
ا.ت .........
شرتا : ۱۱ لایک
۳.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.